شخصی سیبی برداشت و گفت من با اين سيب آبروى امام صادق(ع) را می ريزم. گفتند: چه كار می کنى؟ گفت: من می گويم اى امام صادق! این رزق من هست يا نه؟ اگر گفت رزقت هست، لگد می کنم. اگر گفت رزقت نيست، می خورم. هرچه او گفت، من ضدش را انجام می دهم. تا آبروىش برود!
سيب را برد پهلوى امام صادق و گفت: آقا اين رزق من هست يا نه؟ امام به سيب نگاه كرد و يك خورده هم به قيافه او نگاه كرد. نگاه به سيب، نگاه به قيافه! بعد فرمود: اگر از گلويت پايين رفت، معلوم می شود كه رزقت بوده است!
بیچاره متحیر شد چه کند!؟ يعنى گاهى وقت ها حرص می زند و پول هم جمع می کند، اما از گلويش پايين نمی رود. رزقش نيست. رزق اين نيست كه آدم دارد. داشته ها رزق نيست. كاميابى ها رزق است. خيلى ها دارند و كامياب نيستند، خيلى ها ندارند و كامياب هستند.
و لذا شما بگو: خدايا يك همسر خوب به من بده! نگو خدايا پولم بده، كه همسر خوب پيدا بشود. چون خيلى ها هستند بدون پول همسر خوب گيرشان مى آيد، خيلى ها بهترين جهازيه را درست میکنند، بهترين خانه ها را هم میسازند، همسر خوب گيرشان نمی آيد.
حديث داريم كه براى خدا تكليف روشن نكنيد، كه خدايا پولم بده كه بروم مكه! به توچه؟ بگو: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَام» خدايا حج می خواهم بروم. خيلى ها بى پول مكه رفتند و خيلى پولدارها مكه نرفتند.
حديث داريم چيزى را كه از خدا می خواهيد، واسطه اش را از خدا نخواهيد. بگو خدايا به من خوشى بده! نگو خانه ام بده كه خوش باشم. یا بگو خدایا خانه ای به من بده با عافیت!(1)
چون خانه را به تو می دهد و هر روز يك گوشه اش خراب می شود، و يا همسايه بد گيرت مي آيد. ما بايد بندگى كنيم، خدا خدايى كند.
گير ما يك چيز است و آن اين كه بندگى خودمان را فراموش می کنيم، و خدايى را ياد خدا می دهيم
(1) از این رو امام سجاد علیه السلام در دعای 23 صحیفه سجادیه حدود 14 بار درخواست عافیت -به مضامین و عبارات گوناگون- می کند. رجوع کنید!
اما من از این روایت این درس را گرفتم که: روزی را با آن که خدا میرساند، اما در اختیار توست. باید بخواهی تا استفاده کنی. رزق ممکن است در دست و دهان باشد اما آدمی جاهلی کند و کفران رزق کرده، آن را تباه کند… پس باید غنیمت شمرد اختیار با ماست.