پرچمی ازنصر ، آمد دربهار
لشگر والعصر ، آمد دربهار
مائده در سینه ی بلبل به جوش
آل عمران برده ازدل عقل وهوش
ای تمام قبله های هستی ام
سجده ی پیمانه ی سرمستی ام
ای جهادِ عشق های نینوا
ای خدای عارفان دور از سوا
ای نهان درلاله های داغ عشق
سرخی خونابه های باغ عشق
تو سکوتِ معنیِ خالِ لبی
بهترین تفسیرِ احوالِ لبی
تو نواهای درونِ بلبلی
چک چکِ مستانه ی خونِ گلی
حورِ باغِ معنیِ حورا تویی
باغبانِ دشتِ عاشورا تویی
تو غریو هّروّلِه در رودِ عشق
چنگ های پرده ای درعودِعشق
ای مسیرنورها در فکر صبح
بانمازِ عارفان در ذکرِ صبح
ای محمد ای تپش های فلق
بهترین معراجِ انسان از علق
ای سوارِ سبزِ سامان فلق
ای رگِ سرخِ تپش های شفق
ای ترنم های بارانِ بهار
ای صدای آب در جان ها ببار
ای محمد ای فروغِ راستین
جلوه ی نورِ خدا در آستین
ای محمد ای قلوبِ لاله ها
ای ضمیرِ صافیِ آلاله ها
ای تبِ عشق تودرجان های مست
گرمیِ ذاتِ حقایق در الست
عشق باتو در ّحرا آمیخته
برسرِراهت چه دل ها ریخته
مهر در آیینه ات آیین شده
بامحبت دیده ات آذین شده
در پرِگل اشک ها شبنم شده
کزمسیحِ تو نفس مریم شده
سینه ات گنجینهُ آن یار شد
سینه ریزِ سینهُ اسرار شد
تو نفس های طواف درگهی
بارعامِ کعبه ی شاهنشهی
تو به معراجِ حقایق سر زدی
درکَفَت صد لوح از دفتر زدی
توهمه تفسیرِلَم یولد شدی
درخیالِ لَم یلد احمد شدی
ای مثالِ حضرتش در یک کلام
نقطهُ وحدت تو هستی والسلام
تو لبالب معنیِ سینین و طور
نرمیِ گلبرگِ یاسین و زبور
دیشبم در گریه ی باران گذشت
درفغان وناله ی یاران گذشت
آینه از عشق تو فریاد بود
صورت تو هر زمان دریاد بود
ناگهان جام جمالش جوش کرد
بانگاهی عارفان مدهوش کرد
آسمان از واقعه تبدار گشت
کهکشان غرقِ پیامِ یار گشت
در تبارک نغمه ها تعبیر شد
اوج ها غرقِ گلِ تکبیرشد
می کشاند رشته حّبل المتین
تا به اوجِ رحمته اللعالمین
سیده فیروزه حافظیان