من عمل صالحا من ذكر او أنثی و هو مؤمن فلنیحیینّه حیاة طیبة، كسى كه عمل صالح داشته باشد، چه مرد چه زن، و ایمان هم داشته باشد، و حال این كه او مؤمن هم باشد، عمل خوب تنها كافى نیست، باید ایمان باشد، ممكن است یك دهرى یك كار خوبى بكند، اما ایمان ندارد، نه، او مشمول این آیه نیست.
من عمل صالحا من ذكر او أنثی و هو مؤمن فلنیحیینّه حیاة طیبة، ما زندهاش مىكنیم این شخص مؤمنى را كه عمل صالح دارد، تقوى دارد، پرهیزكار است، ورع دارد، این را زنده مىكنیم به یك حیات طیب و خوشى، هم در دنیا هم در آخرت.
در آخرت هم و لنجزینّهم أجرهم بأحسن ما كانوا یعملون، خداوند به مؤمن حیات طیب عطا مىكند.
حیات طیب آن است كه نفس مطمئنه، روح مطمئن به او عطا مىكند، با اطمینان خاطر زندگى مىكند، در همین دنیا هم راحت است، فقیر هم باشد اهمیت ندارد، غنى هم باشد اهمیتى ندارد، هر حالى از حالاتى كه خدا براى او صلاح بداند او قلبش مطمئن و راحت است، حرف شنو است.
حیات طیب مال روح است، این روح و قلبش زنده است، زنده كه شد حرف شنو است.
مرده كه حرف نمىشنود، إنّك لا تسمع الموتی و لا تسمع الصم الدعاء، تو نمىتوانى به میت به اموات حرف حالى كنى، اگر یك آدم كرى باشد، دعا، یعنى صدا كردن را نمىتوانى به او حالى كنى، هر چه صدا بزنى نمىشنود دیگر.
مخصوصا اگر إذا ولّوا مدبرین، پشت به آدم هم كرده باشد، یك آدم كرى پشتش به طرف شما باشد رویش به آن طرف، صدا بزنى مىشنود؟! حالا اگر روبرو باشد ممكن است از حركت دادن لب انسان یك چیزى پى ببرد، اما إذا ولّوا مدبرین اگر شد دیگر هیچ چیز نمىشنود، دل مرده، چشم قلبش كور است، گوش قلبش نمىشنود، میت است دیگر.
شنیدن، حركت، ادراك، علم، مال زنده است، اینها از آثار حیات است، قلبى كه اگر مرده باشد دیگر درك ندارد، هر چه به او بگویى نمىفهمد، غیر از لفظ هیچى دیگر حالى نمىشود.
مثل الذین كفروا كمثل الذی ینعق بما لا یسمع إلا دعاء ونداء، مَثَل كفار نسبت به انبیائى كه كه دعوت مىكنند كفار را، آنها را مىخواهند هدایت كنند به هدایت عامه، مَثَل اینها مىفرماید مَثَل آن كسى است كه صدا مىزند یك چیزى را كه نمىشنود مگر همان دعا، صدا را، ندا را، مثل حیوانات، حیوانات وقتى كه با اینها حرف بزنى چیزى بگویى همان صدا را مىشنوند، اما آیا حرف حالیش مىشود؟!
كفار را خداوند تشبیه مىكند به حیوانات، مثلا فرض كنیم از بیرون یك نفرى الاغهایى را بار كرده آورده به شهر، جنس آورده مىخواهد بفروشد، این دم دروازه یك ساعت بنشیند این الاغها را موعظه كند: اینجا شهراست، اینجا ده نیست كه شما سر و صدا كنید، این ور و آن ور جست و خیز كنید، هى موعظه كند به الاغها، بعد اینها كه وارد شهر شدند باز همان جست و خیز را دارند، حرف حالیش نمىشود، اینها آیات قرآن است دیگر!
پس آقاجان! ما آن را كه دنبال او مىگردیم باید او را پیدا كنیم. علم زبانى فایده ندارد، آن كسى كه هیچ دنبالش نمىرود كه التماس دعا! آن كسى هم كه دنبالش مىرود ولى فقط علم زبانى است آن هم كه همین طور است.
قلب نباید مرده باشد، قلب مرده حرف شنو نیست، هر چه به او بگویند باید از خدا ترسید، صریح قرآن این است نمىترسد، حرف حالیش نمىشود دیگر! ده بار هى قرآن بخوان و أما من خاف مقام ربه… فایده ندارد، دیگر دل مرده است حرف شنو نیست دیگر.
شنیدن حرف از آثار حیات است، فلنحیینه حیاة طیبة، حیاة طیب خداوند عطا مىكند، نفس مطمئنه عطا مىشود، قلب آرامش پیدا مىكند، اضطراب ندارد كه همیشه به دنیا، حلال و حرام و اینجا و آنجا و آنجا باشد.
قلب مضطرب چیزى در آن منعكس نمىشود، علم وارد آنجا نمىشود، شما نگاه كنید یك حوض آبى، یك سلخ آبى را اگر شب هوا صاف باشد، عكس ماه در آن مىافتد، عكس ستارهها در آن مىافتد، اما این آب را اگر یك سنگى بیندازى مضطربش كنى آن عكس ستاره و آن عكس ماه هم داخل آن معلوم نمىشود، نمىبینید!منعكس نمىشود دیگر.
حقایق و واقعیات بر قلب مضطربى كه آلودگى به دنیا دارد و همیشه فكر دنیاست، حلال و حرام و راست و دروغ، این نمىشود آقا! واقعیات نمىشود دیگر! این حرمت تكوینى دارد بر این قلب، معارف و علم و اینها نوشته نمىشود دیگر، محروم است این. اینها را بایستى یك خورده…
این چند شب فقط منظور همین است، خدا مىداند! كه بلكه انشاء الله تبارك و تعالى یك كارى بكنیم، صحبت زیاد كه چیزى ندارد، یك كارى بكنیم كه خداوند تبارك و تعالى به ما مرحمت كند یك حیات طیبى، علم، ایمان، معرفت.
و آن راهش همین است، اول سد از این راه، اول مانع حب دنیاست كه میخ محبت دنیا اگر در دل كوبیده شد فایده ندارد، باید علاقه را بیندازى كنار.
نه این كه نداشته باشى، باید داشته باشد، دنیا مزرعه آخرت است، به واسطهى دنیا انسان خیلى از كارها براى آخرت مىتواند بكند، داشته باشد انسان، زحمت بكشد، خدا به او عنایت مىكند، اما باید بداند كه چكارش كند نه این كه محبت به او داشته باشد به طورى كه اگر مختصرى از آن گرفته شود سكته كند، آن طورى كه دستور دادهاند به همان طریق، بگذرد از دنیا، اگر با حرامى مواجه شد واقعا چشم بپوشد، به همان حلال اكتفا كند و الا فایده ندارد.
من عمل صالحا من ذكر أو انثی و هو مؤمن، ایمان داشته باشد، باور هم داشته باشد، عمل صالح بكند با باور، خدا، پیغمبر، معاد، قیامت، جنت، نار، تمام اینها را باور و تصدیق كرده باشد، براى این خدا خبر داده فلنحیینه حیاة طیبة، دو تا حرف تأكید،، لام براى تأكید است، نون تأكید هم دارد، البته البته، البته البته به او حیات طیب عنایت خواهیم كرد صریح قرآن است دیگر، و لنجزینهم اجرهم باحسن ما كانوا یعملون در آخرت هم كه معلوم است.
“از مجموعه بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی”