از مرحوم آقای آقا سید جمال گلپایگانی که از شاگردان مرحوم نائينی و خود از مراجع شیعه به شمار میرفت و معروف به صفا و تقوی بود نقل نمود:
و من خودم از آقای آقاسید احمد گلپایگانی فرزند مرحوم آقا سید جمال، که مرد ظاهر الصلاحی است پرسیدم. ایشان نیز شنیده بودند و تأیید نمودند که:
مرحوم [نائينی]، استاد خود فشارکی معظم له را در خواب میبیند. دست ایشان را میگیرد و از ایشان خواهش میکند که بگوید وقت مردن به ایشان چه گذشت و ایشان به چه حالی از این عالم در گذشتند؟
ایشان میگویند: «فاش کردن اسرار این عالم در این نشأه باعث معروفیت به دهن لقی است.»
ایشان به استاد میگوید: «به طور مختصر و اجمال بگویید!»
ایشان میگویند: «به نحو اجمال، من موقع مردن هیچ ناراحتی نداشتم به غیر از دو جهت، یکی این که عایله و فرزندان من پس از من چه خواهند کرد -چون ایشان فاقد هر گونه هستی مادی بودند و به واسطه این که خود را در معرض مرجعیت تقلید در نیاورده بودند بین مردم هم معروفیتی نداشتنند- و دیگر مدیون به قصاب محل بودم که طلب او را نداده بودم.
از طرف حق متعال به من الهام شد که به طور قطع و یقین مطلع شدم که هر دو موضوع را حق متعال تکفل فرموده و من با کمال راحتی تسلیم شدم و جان به جانآفرین دادم.
جنازه من را که میبردند که به قبر بسپارند، همان قصاب طلبکار آمد به تشییع و زیر جنازه من رفت و گفت: «من این آقا را بریء الذمه کردم.»»
مرحوم میرزای نائینی در عالم بیداری، نزد قصاب طلبکار میآید و به او میگوید: «شما از استاد ما، مرحوم فشارکی طلبکار بودهاید؟»
میگوید: «آری، مقداری از ایشان طلب داشتم ولی موقعی که جنازه ایشان را میبردند، من تشییع ایشان رفتم و مقداری زیر جنازه ایشان را گرفتم و همان وقت ایشان را بریئ الذمه نمودم.»
این خواب روزنهای از عالم غیب است که انسان را متوجه به عالم دیگری مینماید.
منبع: کتاب سر دلبران- مرحوم حاج شیخ مرتضی حایری- صفحهی 37