[آشیخ عبدالکریم حائری] میفرمود که:
«در عالم طفولیت با خود فکر میکردم چه دعایی بکنم که از شر درس خواندن راحت شوم، گفتم: «خدایا این آخوند را مرگ بده.»
پس از این با خود فکر کردم که مرگ آخوند، هیچ اثری ندارد، آقامیر ابوجعفر شوهر خاله من، من را نزد آخوند دیگری میبرد.
گفتم: «خدایاْ! آن را هم مرگ بده.»
گفتم: «خاله من نیز دست بردار نیست.»
گفتم: «خدایا! آن را هم مرگ بده، که از این زحمت راحت شوم.»»
عرض میکنم (ظاهراً کلام مؤلف است) از کجا که قسمتی از دعاهای ما از این قبیل نباشد، از قبیل مال زیاد از خداوند خواستن، از قبیل جاه و مقام بسیار از خداوند خواستن، البته حق متعال این دعاها را که بر خلاف مصالح عباد است، استجابت نمیکند.
چون حق متعال حکیم است و استجابت دعا به این معنا، همان نحوی که دعا شود، بر آورده شود، مستلزم محال است، چون اجتماع ضدین و نقیضین لازم میآید. عدهای دعا میکنند که خدا برف و باران نازل کند، در همین حال عدهای میخواهند که باران و برف نبارد.
{هرکه نقش خویش می بیند در آب باغبان باران و گازر آفتاب}
منبع: کتاب سر دلبران، صفحهی 50 با اندکی تصرف