زر چه باشد که نثار کف پای تو کنم!

زر چه باشد که نثار کف پای تو کنم

که سر آن قدر ندارد که فدای تو کنم

سروزر، یا دل و جان، هر چه بگنجینه مراست

بوفای تو نیرزد که بهای تو کنم

بس عزیز است و گرانمایه مرا عمر عزیز

لیکن آن عمر که در کار وفای تو کنم

گر برای من دلخسته رود دور فلک

طوق و یاره زمه و مهر برای تو کنم

از دل و دیده در این خانه دو منزل داری

تا کدامین به پسندی تو که جای تو کنم

خلوت خاص تو کردم دل و از من بپذیر

دیده را نیز که دهلیز سرای تو کنم

لطفها کردی و من هیچ نیارم کردن

در جزای تو، مگر شکر خدای تو کنم

میرزا حبیب خراسانی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا