من از کسی که از خدا می ترسد نمی ترسم!

امام صادق علیه السلام:

زلیخا اجازه خواست که به خدمت حضرت یوسف برسد، غلامان گفتند که ما می ترسیم که تو را نزد یوسف ببریم .

گفت: من از کسی که از خدا می ترسد نمی ترسم!

پس وقتی به خدمت جناب یوسف رسید، فرمود می بینم که رنگت تغییر کرده است؟

زلیخا گفت: “سبحان الذی جعل الملوک بالمعصیه عبدا و جعل العبید بالطاعه ملوکا”

(منزه و پاک است خداوندی که پادشاهان را به خاطر گناه و نافرمانی، بندگان و بندگان را به واسطه فرمانبری و اطاعت ، پادشاه می گرداند.)

فرمود: چه چیز تو را وادار کرد که  با من چنین کنی؟

گفت: “حسن وجهک” (زیبایی رخساره ات)

فرمود: چه خواهی  کرد اگرببینی پیامبر آخر الزمان را که  نامش محمد (ص ) است و جمالش از من بهتر است و اخلاقش از من نیکوتر و سخاوت و جودش از من بیشتر!

زلیخا گفت: راست می گویی.

فرمود: از کجا دانستی؟

گفت همین که نام شریفش را بردی محبتش د ر قلب من جای  گرفت!

وحی  الهی  رسید ای  یوسف زلیخا راست می گوید و من زلیخا را دوست دارم چون او محمد(ُص) را دوست دارد!

پس خداوند به یوسف امر  فرمود  که با زلیخا  ازدواج کند!

بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏12، ص: 253 .منتخب التواریخ ص 106

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا