مرحوم والد[آشیخ عبدالکریم حائری] در ماه رمضانی که میهمان مرحوم میرزای شیرازی در سامرا بوده نقل فرمود:
سحرها که منزل میرزا میرفتم یک شخص دیگری نیز مهمان منزل آن بزرگوار بود که او از ترکان قفقازی بود. مرد محترم و مرفهی بوده است که از ظلم مرد ظالمی – که در قسمتی از قفقاز قیام کرده بوده و دعوی مهدویت میکرده است و خود سنی بوده است و حسابی دهات را تصرف میکرده است و اموال مردم را به زور جبر میگرفته است- به طرف عتبات عالیات رهسپار شده بود و آن ماه رمضان میهمان منزل آن بزرگوار بود، آن شخص عادت شدید به آشامیدن چای داشت و در افطار باید چند جام چای بیاشامد تا رفع کسالت و ناراحتی روزه تابستان سامراء بشود، و به این مناسبت افطارها میرفت منزل مرحوم حاج میرزا اسماعیل که اخوالزوجه و پسر عموی میرزا و از علماء محترم حوزه مقدسه سامراء بود وضع دستگاه چای آنجا منظمتر بود، مستخدم مرحوم حاج میرزا اسماعیل قوری بزرگی اختصاصاً برای این مهمان ترک آماده میکرده است و یا به نحو دیگری که در آن زمان معمول بود است. بالاخره چند جام چای ترک غریب در آنجا آماده بوده است.
در یک روز دم مغرب، ترک معظم له به منزل مرحوم حاج میرزا اسماعیل میرود از اتفاق چای حاضر نبوده است مثل اینکه پیشآمدی شده بوده است که از این ترک غریب غفلت میشود نه آقا و نه خانواده و نه نوکر در منزل نبوده است و طبعا دستگاه چای هم آماده نبوده است. ترک قفقازی غریب اعیان منش که تمام روزه آن روز را در تابستان گرمای سامراء به امید چند جام چای بر خود هموار کرده بوده است در آن موقع که میبیند از چای خبری نیست حالت غشوه به او دست میدهد که در همان حالت غشوه سواری را میبیند که در همان عالم درک میکند که ایشان حضرت ابوالفضل العباس پسر امیرالمؤمنین است. ایشان جامی را میدهند به این ترک و میگیرد و میآشامد و به هوش میآید و برای همیشه از چای سیر میشود.
ایشان میفرمود: «من دو حالت این ترک را دیده بودم که قبل از این جریان چای خور قهاری بود که قهوهخانه منزل مرحوم میرزا درد او را دوا نمیکرد، پس از جریان اصلاً لب به چای نمیزد. این از قاضایای مسلم است.»
منبع: کتاب سر دلبران، صفحهی 84