و علّم آدم الاسماء كلها،

و علّم آدم الاسماء كلها

خداوند تحمیل علم به او{آدم علیه السلام} فرمود؛ یعنى قلب مقدس او را، چشم دلش را گشود،

فرمود: نگاه كن! تمام موجودات را به او ارائه داد، نشان داد.

نور علم است دیگر، او حامل علم است، همه را دید، و اسماء آنها را هم تعلیم كرد، اسمها را هم به هر لغتى، این خیلى عجیب است! نه این كه همان عربى تنها، به لغت فارسى، تركى، عربى، به تمام لغات اسامى آنها را مى‌دانست، كوه، دریا، دریا را مثلا به فارسى چه مى‌گویند، به عربى چه مى‌گویند، به تركى چه مى‌گویند، همه را!

ثم عرضهم علی الملائكه، بعد عرضه داشت آن مسمَّیات را، الف و لامِ «الاسماء» عوض مضاف الیه است؛ یعنى اسماء الموجودات،

ثم عَرَضَ آن موجودات را، بلكه آنهایى را كه هنوز موجود نشده بودند، عرض بر ملائكه نمود، از باب تغلیب عرضهم ضمیر عاقل آورده است.

فرمود بسم الله! حالا اینها خودشان را نشان دادند، حالا همه چیزها را خداوند نشان داد به ملائكه، ارائه داد -یا یك مقدارى را در آن اختلاف است.-

بعد فرمود: حالا شما اسم اینها را بفرمایید، گفتند بابا ما از كجا…؟!

خوب به حضرت آدم چطور شد؟ آن نور مقّدس علم، چراغى است، نورى است كه احاطه به همه چیز دارد، مثل این چراغ بلا تشبیه احاطه به تمام مسجد ندارد مگر؟

براى خود خداوند عالم، همه چیز روشن است، او كه خالق اشیاء است دیگر. علم او عین ذات اوست، یك مقدارى هم تحمیل مى‌كند بر كسى كه بخواهد، حَمَّلَ علمه و دینه ملائكته و انبیائه و رسله.

خوب این نور مقّدس حیث ذاتش نور است، نور معنوى است، مجرد هم هست، و حیث ذاتش نور است و مظهر اشیاء است؛

یعنى همه چیز را روشن مى‌كند. خوب پس روشن هم كرده،

علم ذات مقّدس حق لا یتناهى است دیگر، همه چیز، آن نظامات لا یتناهى را مى‌داند، غیر از این نظام، همه چیز، این نظام موجود از عالم غیب و شهادت، و زمین و آسمان و كرات و فضاى لا یتناهى به یك معنا، و اینها كه چیزى نیست، كه نظامات لا یتناهى را خدا علم دارد. براى او همه‌اش روشن است، اما ما نمى‌فهمیم یعنى چه، روشنى چطوراست براى او!

آن وقت علم به نظام موجود را به یك كسى اگر بدهد، آسمان خراب مى‌شود؟! یعنى این را منّور كند به نور علم، چشم قلب او را بگشاید و به او اجازه بدهد ببین! مانع چیست؟! این آیات، این هم روایات!

و اوتینا من كل شیئ، من كل شیئ یكى از آن هم علم است، علم به همه چیز، از هر چیزى علمش را داده است، چیزهاى دیگر، چیزهاى دیگر، ملك عظیم، همه چیز.

ملك عظیم را خداوند به كسى بدهد علمش را ندهد فایده‌اش چیست؟!

آن وقت این نور مقدّسِ علم، حاملش خاتم انبیاء و این انوار مقّدسه هستند،

اینها خودشان هم الآن تقریبا نورند، مثل آهنى كه توى آتش بیندازى، آهن غیر از آتش است، غیر از نور است، امّا رنگ او را به خودش مى‌گیرد دیگر. این انوار مقّدسه كه ما تعبیر مى‌كنیم به این معناست، خود اینها عین نور نیستند، امّا حامل نورند، این هم الآن منّور به نور علم شده است، كانّه شده عین نور.

از بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا