تأسیس مدرسه سیدآباد
حاج باقر آقا:
یکی از افرادی که از سفرهای پیاده از قوچان به مشهد با آقاجان آشنا شد، حاج عبدالعلی جعفری بود. وضع مالیش معمولی بود. اما خانه بزرگی داشت.
آقاجان ایشان را خیلی دوست داشت، به همین خاطر هر ← ادامه
حاج باقر آقا:
یکی از افرادی که از سفرهای پیاده از قوچان به مشهد با آقاجان آشنا شد، حاج عبدالعلی جعفری بود. وضع مالیش معمولی بود. اما خانه بزرگی داشت.
آقاجان ایشان را خیلی دوست داشت، به همین خاطر هر ← ادامه
آقای محسن قرائتی:
من از قم وصف حاج شیخ ذبیح الله را شنیده بودم. از این جهت مشتاق بودم ایشان زیارت کنم.
تابستان سال 1356 که در ابرده (از ییلاقات مشهد)تبعید شده بودم ایشان هم در ابرده تشریف داشتند.
از ← ادامه
در ابتدای طلبگی (اواخر سال 1348) به هنگام سحر از منزل راسته نوغان در معیت آقاجان پیاده به طرف حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام میرفتیم،
در بین راه نافله شب را میخواندیم.
وقتی هم اذان صبح میشد در مدرسه ← ادامه
آشیخ جعفر ابراهیمی نژاد:
در يدك كبكى گرفته بودم و به سقف آويزان كرده بودم كه آن را براى حاج آقا ببرم.
وقتی خواستم خدمت ایشان بروم كسى به من پنجاه تومان (آن زمان) داد.
وقتى خدمت حاج آقا رسيدم ← ادامه
آقای احمد عباس نژاد:
مدتی فاروج درس میخواندم، حدود سال 1348 بود، حاج آقا در دهه محرم قاصدی فرستاد و چهار نفر را که همگی به تازگی طلبه شده بودیم، به روستای سید آباد برد تا در خدمت ایشان باشیم.← ادامه
حاج باقر آقا:
حاجی نگهبان از بزرگان شیروان بود. او در مرکز شهر خانه مفصلی داشت که برای ساخت حوزه علمیه تقدیم کرد.
برای ساخت به جز یک اتاق و دستشویی تمام ساختمان را خراب کردند.
با این که تابستان ← ادامه
آقای احمد عباس نژاد:
حضور حاج آقا در فاروج روحانيتى به آن حجره مخصوص و كل مدرسه بخشيده بود.
نشستن درمحضر ايشان انسان را به ياد خدا مي انداخت و از دنيا غافل ميكرد و يك حالت معنويت ايجاد مي ← ادامه
حاج شیخ اسماعیل شوشتری:
مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی بخش عمدهای از اوقات خود را به تنهایی به سرمیبرد و یا مطالعه میکرد و یا به تفکر و اندیشه میپرداخت و یا نماز و قرآن و دعا میخواند.
روزی ← ادامه
سید هاشم شهرستانی:
در ابتدای طلبگی حدود سال 48 بود.
ما شش طلبه بودیم در دو اطاق که حاج شیخ به ما عنایت ویژه داشت.
به هریک از ما طلبه ها نفری 50 ریال دادند.
بعد از چند روز پرسیدند ← ادامه
سید هاشم شهرستانی:
در ابتدای طلبگی حدود سال 48 بود.
ما شش طلبه بودیم در دو اطاق که حاج شیخ به ما عنایت ویژه داشت.
یکی از آنهاآقای عباس نژاد بود.
او یک دفعه سرش را از ته تراشیده بود.← ادامه
حاج باقر آقا:
عدهای از قوچان خدمت آیة الله حکیم رفته بودند از جمله حاج عبد الوهاب، حاجی ناصری، حاجی امینی حاجی مهدی زاده و شاید حاجی توکلی.
مبلغ زیادی بدهی سهم امام همراه داشتند که میخواستند خدمت ایشان اداء ← ادامه
آشیخ محمد محمدی:
زمانی که حاج شیخ در فاروج بودند به روستای فیض آباد دعوت شدند.
میزبان خودش برای من تعریف کرد که من برای هفت هشت نفر غذا تدارک دیده بودم.
اما وقتی میهمانان آمدند دیدم حاج شیخ حدود ← ادامه