کلمات قصار مرحوم حاج شیخ محمدعلی واعظ خراسانی- بخش 4
هرکسی از حال خودش خبر دارد، من از حال خودم خبر دارم، شما از حال خودت خبر داری!
به عبارت دیگر: هرکس از خرابی خودش بهتر خبر دارد.
عبادتهای ما مثل آدم مریض است که به زور دوا می خورد. ← ادامه
هرکسی از حال خودش خبر دارد، من از حال خودم خبر دارم، شما از حال خودت خبر داری!
به عبارت دیگر: هرکس از خرابی خودش بهتر خبر دارد.
عبادتهای ما مثل آدم مریض است که به زور دوا می خورد. ← ادامه
می فرمود:
به قدری مشغول درس و بحث بودم (در نجف اشرف) و به آن شوق و ذوق داشتم که اصلا فکر ازدواج نبودم چه رسد به این که اذیت شوم!
وقتی به سن سی سالگی رسیدم، روایات باب نکاح ← ادامه
این جمله را در منبرهایش زیاد تکرار می کرد:
اللهم نبهنا عن نومه الغافلین(خدایا ما را از خواب انسانهای غافل بیدار فرما!)
این جمله را بارها خطاب به علما می گفت:
عصمکم الله من الزلل(خدا شما را از لغزشها ← ادامه
در بازار عماره نجف اشرف قبر شیخ خضر شلال قرار دارد.
معروف بود که هر کس برای او فاتحه بخواند یک وعده پلو روزی او میشود.
روزی من از آنجا عبور میکردم، بدون توجه به مطلب یاد شده، برای او ← ادامه
یک وقتی فکر میکردم که در تعطیلات چه کتابی را مطالعه کنم،
خواب دیدم باغ بزرگی است. در وسط باغ اتاق بزرگی قرار دارد.
وارد شدم دیدم در گوشه اطاق مرحوم حاجی نوری نشسته است.
پس از بیداری خوابم را ← ادامه
خطاب به فرزندش وقتی که او را در آخر شب در حال خواب می دید: مثل مرده خوابیده!
کار برای خدا بکن! درس برای خدا بخوان!
منبر می روی برای خدا، مبادا دروغ بگویی برای این که مردم گریه کنند!← ادامه
هنوز نور علم داخل دلها نشده است.
هنوز ایمان داخل قلب نشده است و سر زبان است.
ما هنوز جاهلیم.
آنچه خواندیم عمل نکردیم.
درس برای خدا بخوان!
کار برای خدا نکردیم، همه اش دنیا.
این دنیا چیست که به ← ادامه
مرحو م حاج شیخ عبد الحسین واعظ زاده خراسانی می فرمود:
مرحوم حاج شیخ على زاهد قمى (ساکن نجف اشرف) می فرمود:
من فقط پای منبر حاج شیخ محمدعلی واعظ (معروف به واعظ المراجع، پدر بزرگوار حاج شیخ عبد الحسین ← ادامه
قاچاقی به عراق رفتیم و به نجف اشرف مشرف شده و برای ادامه تحصیل در آنجا رحل اقامت افکندیم.
چند وقتی از رفتن ما به نجف گذشت، تا این که برای اقامت قانونی در عراق به اداره اقامت مراجعه کردیم. ← ادامه
مرحوم علامه شیخ محمد باقر بیرجندی نقل می کند:
من در عالم خواب گوینده ای را دیدم میگفت: هر کس با این عبارت متوسل به حضرت عباس علیه السلام شود، حاجتش برآورده میگردد:
عبدالله اباالفضل دخیلک
(ای عبد خدا اباالفضل، ← ادامه
وقتی به مشهد آمدم حجرهای را در مدرسه دو درب انتخاب کردم که معروف بود شیخ بهایی در آنجا درس میخوانده است.
و به همین جهت من آن حجره را انتخاب کردم.
این حجره در طبقه پایین مدرسه قرار داشت، ← ادامه
میفرمود یکی از رازهای موفقیتم، فقر و تنگدستی و به تعبیر خودشان آستین کهنگی بود:
آستین کهنهگی من، نعمتی بود که کسی برای آجیل دور و بر من نیاید.
معلوم است که اگر یک روز رفتی اتاق کسی آبگوشت خوردی، ← ادامه