حکایات

ماجرای ابو راجح حمامى!

شمس الدين محمّد بن قارون مى گويد:
در شهر “حلّه” مردى ضعيف البُنيه، ريز نقش وبد شکل زندگى مى کرد، او ريش کوتاه وموى زرد داشت، وصاحب حمّامى بود، به همين جهت به “ابو راجح حمامى” معروف بود.
روزى به ← ادامه

خنده و گریه حضرت زهراء!

عایشه یکى از همسران رسول خدا -صلّى اللّه علیه و آله- حکایت کند:
در آن هنگامى که رسول خدا نزد من حضور داشت ، فاطمه زهراء -سلام اللّه علیها- بر ما وارد شد؛ و چنان راه مى رفت که همانند ← ادامه

برخورد پسندیده!

یکی از خویشان امام زین العابدین علیه السلام در برابر آن حضرت ایستاد و زبان به ناسزاگویی گشود، حضرت در پاسخ او چیزی نگفتند.

هنگامی که مرد از پیش حضرت رفت امام به اصحاب خود فرمودند:

“آنچه را که این ← ادامه

عطر پاکدامنی!

نقل شده است:
مردی در مدینه بود که همیشه از او بوی خوش به مشام می‌رسید.

روزی شخصی علتش را از او پرسید.

گفت: ای مرد! داستان من از اسرار است و باید این سرّ بین من و خدای متعال ← ادامه

ماجرای حمال عمی!

نقل است در قرن نهم هجری در تبریز کودکی در پشت‌بام بازی می‌کرد، که در حین بازی پایش لیز می‌خورد و از بالا به پایین پرت می‌شود؛
پیرمرد حمّالی که امور زندگی خود را با حمل بار می گذارند كودك

ادامه

عاقبت بنی امیه!

🌴 🌴 🌴 🌴 🌴
🍀 🍀 🍀 🍀

✍️ منصور دوانیقیّ یک شب از ربیع حال عبد الله بن مروان را پرسید. ربیع گفت او در زندان خانه امیرالمومنین محبوس است.
منصور گفت شنیده‌ام پادشاه نوبه در موقعی که ← ادامه

ادعای «سَلوني قبل أن تَفقِدونى»

در جلد سيّم شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، صفحه 217، نوشته است :

در زمان ناصر دين اللّه عبّاسى، مردى بود، به مردم موعظه مى‏ كرد. در پاى منبر او جمع كثيری از عوام و بلكه از فضلاء نيز ← ادامه

نیاز به معصیت و نافرمانی نیست!

روز عید غدیر سال 1397 در مشهد مقدس با ماشین سواری به مجلسی می رفتم.

راننده که جوان معقولی به نظر می رسید از من پرسید:

آیا ممکن است کسی امام زمان علیه السلام را در خواب ببیند؟

و بعد ادامه

سعی کن مسلمانان را کافر نکنی!

مرحوم شیخ رمضان رضایی اصفهانی در حدود سال 1378 شمسی از قول مرحوم سید عبد الله ضیایی (اهل گیلان) برای من جریانی آموزنده نقل کرد:

من استادی داشتم به نام حاج شیخ مهدی امیر کلائی (مدفون در قبرستان شیخان قم) ← ادامه

آیه های مجرب برای غلبه بر دشمن

در ایامی که برای تبلیغ به بلوجستان می رفتیم(دهه هفتاد شمسی) جریانی اتفاق افتاد که خلاصه آن را باز گو می کنم:

قبل از سفر برای کمک گرفتن از روح مرحوم سلطان الواعظین (صاحب کتاب شبهای پیشاور) به مقبره ایشان ← ادامه

یا محسن قد أتاک المسیء.

عالم ربانی ملا محسن فیض کاشانی رحمه الله دربارة یک مسألة علمی، با عالم بزرگوار مرحوم ملاّ خلیل قزوینی مناظره و مباحثه می کردند و هر یک سعی داشتند رأی خود را اثبات نمایند؛ ولی بالاخره قزوینی، فیض را تخطئه ← ادامه

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا