زائری که تا چشمش به قبر امام حسین افتاد جان داد!
شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد.در این مدت هیچگاه داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت قصد زیارت داشت، بر بام منزل خود رفته، ← ادامه
شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد.در این مدت هیچگاه داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت قصد زیارت داشت، بر بام منزل خود رفته، ← ادامه
امام باقر(علیه السلام) :
در بنی اسراییل عابدی به نام “جریح ” زندگی می کرد روزی در حالی که مشغول نماز بود مادرش نزد او آمد، اما جریح به او اعتنایی نکرد ، مادرش هم او را تنها گذاشت . ← ادامه
شیخی به شاگردانش کلمه “لااله الاالله ” می آموخت، آنرا برایشان شرح می داد و بر اساس آن تربیتشان می کرد.
روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست میداشت.
شیخ ← ادامه
در بعضی کتابهای تاریخی نقل شده است که روزی حضرت عیسی (ع) با گروهی از حواریون به سوی شهری در حرکت بودند . در نزدیکی آن شهر گنجی ظاهر شد. حواریون به طمع افتادند و به قصد حیازت گنج از ← ادامه
از امام باقر(عليه السلام) روایت است که در بنی اسرائیل عابدی بود بنام جریح، که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود.
روزی مادرش در حالی که وی به نماز اشتغال داشت، وی را بخواند، و او مادر را پاسخ ← ادامه
✍️مرحوم آیت الله دستغیب (ره) در کتاب“داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارتعاشورا آورده اند که خلاصه آن 😊
چنین است:🍃
💞 یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می ← ادامه
ملا محمد هزار جريبي – صاحب تصانيف کثيره – اين قضيه را نقل فرموده است:
من در مجلس درس استاد اکمل «مرحوم آيت الله وحيد بهبهاني قدس سره» که در مسجد پايين پاي صحن مقدس امام حسين عليهالسلام تشکيل مي ← ادامه
در یک روز عیدفطر، هارون الرشید، خلیفهی عباسی، هفتاد نفر از علمای اهلسنت را فرا خواند.
هنگامی که آنها به مجلس آمدند، هارون از شافعی پرسید: چند حدیث در فضائل حضرت علی(علیهالسلام) از حفظ داری؟
شافعی گفت: تعداد زیادی حدیث ← ادامه
👈🏼 روزي سید حمیری در مجلس ابوعمرو بن العلاء حضور يافت، پس حاضران درباره زراعت و نخل سرگرم گفتگو شدند.
او از جاي برخاست، به او گفتند: چرا ميروي؟ گفت:
🍃 إنِّي لَأَکْرَهُ أَنْ أُطِيلَ بِمَجْلِسٍ – لا ذِکْرَ فِيهِ ← ادامه
شمس الدين محمّد بن قارون مى گويد:
در شهر “حلّه” مردى ضعيف البُنيه، ريز نقش وبد شکل زندگى مى کرد، او ريش کوتاه وموى زرد داشت، وصاحب حمّامى بود، به همين جهت به “ابو راجح حمامى” معروف بود.
روزى به ← ادامه