کرامتی که به خوردنِ سِرگین الاغ ختم شد!
طرائف صوفیه
در کتاب جواهر العقول نقل شده: شيخی صوفی از دِهی با مريدان خود بيرون آمده بود به دِهی ديگر میرفت، در اثنای راه ديدند كه مردى از باغ بيرون آمده است و درب باغ را بسته و سبدی ← ادامه
طرائف صوفیه
در کتاب جواهر العقول نقل شده: شيخی صوفی از دِهی با مريدان خود بيرون آمده بود به دِهی ديگر میرفت، در اثنای راه ديدند كه مردى از باغ بيرون آمده است و درب باغ را بسته و سبدی ← ادامه
نزار فرانسیس شاعر مشهور مسیحی شعری بسیار جالب برای امام حسین سروده است.
این شعر به زبان عربی است با این آرزوی شاعر آغاز میشود:
لو کان النا الحسین و اصحاب
اگر حسین و اصحابش را داشتیم
کلیپی از شاعر
طاهر خوشنویس تبریزی (۱۳۵۵ – ۱۲۶۷ خورشیدی) فرزند «عبدالرحمن»از نسخنویسان صاحبنام معاصر است که در روستای هلق بخش سیهرود شهرستان جلفا در استان آذربایجان شرقی زاده شد. او کاتب بسیاری از قرآنهای چاپی، نهجالبلاغه، کتابهای دعا و کتب دیگر ← ادامه
نقل شده که یکی از بزرگان سوار تاکسی شده بود در مسیر راه نفس عمیقی میکشه و از ته دل میگه: ای خدای من!
راننده تاکسی با اعتراض میگه یه جوری میگی ای خدای من که انگار فقط خدای شماست!!← ادامه
مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی در یکی از شبستانهای مسجد گوهرشاد ک-ه به نام ایشان معروف است- نماز جماعت می خواند، ایشان نمازش خیلی طولانی بود.
بعضی مضمون درست کرده بودند که اگر کسی به ایشان اقتدا کند و ← ادامه
شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به مسخره بگیرد. به بهلول گفت: هیچ شباهتی بین من و تو هست؟ بهلول گفت: البته که هست. مرد ثروتمند گفت: چه چیز ما به همدیگر شبیه است، بگو!
بهلول جواب داد: ← ادامه
کشیشی در مقام وعظ، برای مریدان خود اوصاف بهشت را می گفت و ابداُ از جهنم دم نمی زد،
تا این که روزی یکی از حاضران گفت: شما همیشه برای مردم بهشت را شرح می دهید، آخر یک روز هم ← ادامه
یکی از خلفای عباسی که بسیار ظالم و ستمگر بود به یکی از ندیمان خویش گفت:
برای من لقبی پیدا کن که پسوند آن اسم “اللّه” باشد، مثل اَلْمُعتَصم بِاللّه،
آن ندیم پس از لحظهای گفت: هیچ لقبی برای ← ادامه
سه نفر به نامهای محمد، ابراهیم و موسی مسجدی ساختند. یس از آن، امام جماعتی را برای مسجدشان معین کردند. شبی امام جماعت در نماز مغرب سوره اعلی را خواند تا به این آیه رسید: “صحف ابراهیم و موسی”.
آن ← ادامه
دو نفر طلبه از محله ای عبور می کردند به درب خانه ای رسیدند که شخصی در آنجا تغوط کرده بود
یکی از آن دو نفر به رفیقش گفت: هذا غایة ما فی الباب!
طلبه ای از ابو القیافه ای پرسید این شعر الفیّه ابن مالک را برای من معنا کن!
بذا لمفرد مذکر اشر بذی و ذه تی تا علی الانثی اقتصر
گفت: بذا که یعنی بذا! لمفرد یعنی یکی بذا! مذکر هم ← ادامه
فردی نماز نمیخواند ، به او گفتند: چرا نماز نمیخوانی؟
جواب داد: مگر قرآن نمیخوانید؟ قرآن میفرماید: “لا تقرَبو الصَّلاة” نزدیک نماز نشوید!
گفتند: این قسمت اول آیه است چرا دنباله اش را- که چنین است نمی خوانی: “لا تقرَبوا ← ادامه