فتوّت و جوانمردی!
فتوّت و جوانمردى، يك معنایى است، راستى و درستى نيز معناى ديگر.
ممكن است شخصى، دزد و دغل باشد؛ ولى در عين حال، جوانمردى و فتوّت داشته باشد؛ چنان كه ممكن است شخصى، راستى و درستى داشته باشد، امّا جوانمردى ← ادامه
فتوّت و جوانمردى، يك معنایى است، راستى و درستى نيز معناى ديگر.
ممكن است شخصى، دزد و دغل باشد؛ ولى در عين حال، جوانمردى و فتوّت داشته باشد؛ چنان كه ممكن است شخصى، راستى و درستى داشته باشد، امّا جوانمردى ← ادامه
و لعمري-بنيّ-ان لترك الدنيا و الاعراض عنها لذة عظيمة لا يجدها الراغب فيها و المقبلة عليه جزءا من الف جزء من نحو تلك اللذة في اقبالها عليه.
و لا اريد-بنيّ-من ترك الدنيا التصوف، و اظهار الزهد بين الناس، و ترك ← ادامه
هرکسی از حال خودش خبر دارد، من از حال خودم خبر دارم، شما از حال خودت خبر داری!
به عبارت دیگر: هرکس از خرابی خودش بهتر خبر دارد.
عبادتهای ما مثل آدم مریض است که به زور دوا می خورد. ← ادامه
این جمله را در منبرهایش زیاد تکرار می کرد:
اللهم نبهنا عن نومه الغافلین(خدایا ما را از خواب انسانهای غافل بیدار فرما!)
این جمله را بارها خطاب به علما می گفت:
عصمکم الله من الزلل(خدا شما را از لغزشها ← ادامه
خطاب به فرزندش وقتی که او را در آخر شب در حال خواب می دید: مثل مرده خوابیده!
کار برای خدا بکن! درس برای خدا بخوان!
منبر می روی برای خدا، مبادا دروغ بگویی برای این که مردم گریه کنند!← ادامه
هنوز نور علم داخل دلها نشده است.
هنوز ایمان داخل قلب نشده است و سر زبان است.
ما هنوز جاهلیم.
آنچه خواندیم عمل نکردیم.
درس برای خدا بخوان!
کار برای خدا نکردیم، همه اش دنیا.
این دنیا چیست که به ← ادامه
مرحو م حاج شیخ عبد الحسین واعظ زاده خراسانی می فرمود:
مرحوم حاج شیخ على زاهد قمى (ساکن نجف اشرف) می فرمود:
من فقط پای منبر حاج شیخ محمدعلی واعظ (معروف به واعظ المراجع، پدر بزرگوار حاج شیخ عبد الحسین ← ادامه