حفظ آبروی مردم!
حاج صادق آقا ذبیحی:
حدود سال 55 شمسی مرحوم آقاجان برای عمل جراحی چشم به شیراز رفتند.
این سفر که حدود یک ماه طول کشید همراه با خاطراتی بود.
ایشان در اواخر عمرشان به من گفتند:
آن دکتر جراح عملش ← ادامه
حاج صادق آقا ذبیحی:
حدود سال 55 شمسی مرحوم آقاجان برای عمل جراحی چشم به شیراز رفتند.
این سفر که حدود یک ماه طول کشید همراه با خاطراتی بود.
ایشان در اواخر عمرشان به من گفتند:
آن دکتر جراح عملش ← ادامه
از چیزهایی كه ایشان خیلی مقید بود این بود كه:
گوشتی كه برای غذا تهیه میشد بعد از تكه تكه کردن و شستن آن در ابتدای پخت آن كفهای روی آن حتما گرفته شود.
میفرمود: این كفها برای قلب و ← ادامه
آشیخ عبدالحسین واعظ زاده:
مرحوم حاج شیخ بر اثر تهذیب نفس ، حالت تحمل و بردباری در او پیدا شده بود، هر كس به او جسارت میكرد، چه دور و چه نزدیك، تحمل میكرد و حتی نمیگذاشت كسی از ایشان ← ادامه
حاج باقر آقا:
در زمان اقامت در قوچان كفش ملی (مرغوبترین کفش آن زمان) جفتی چهل و پنج ریال بود، اما حاج آقا راضی نمیشد كه ما از آن كفشها تهیه كنیم.
كفشهایی بود که کربلایی مرادعلی مزرجی از ضایعات ← ادامه
حاج باقر آقا:
یک شبی آقا جان به من فرمود:
کاری با تو دارم اگر قول میدهی انجام دهی بگویم.
گفتم به روی چشم، فرمود:
این پول را باید امشب به فلان آقا برسانی و من بیدار میمانم تا خبرش ← ادامه
بعد از فوت آقاجان، آقای عباسپور از اساتید حوزه علمیه مشهد از بنده(محمود) سؤال كرد:
حاج شیخ برای شما از اموال دنیا چه چیز به ارث گذاشت؟
گفتم: تنها یك ماشین!
ایشان خیال کرد مقصود من ماشین سواری است.
بلا ← ادامه
حدود سال 55 شمسی بود که آقاجان برای جراحی چشم به شیراز رفتند. هر كدام از اخوان به ترتیب با ایشان همراه بودیم و نوبت آخر بنده همراه ایشان بودم.
وقتی میخواستند از بیمارستان نمازی مرخص شوند، آن طور كه ← ادامه
سال 1362 در مشهد مشغول بنایی بودم، آقای خرسندی بزرگ یکی از اهالی خیرآباد به نام آقای جوادی (که آن زمان سن و سالی نداشت) را نزد آقاجان آورد.
آقای جوادی تمام خانوادهاش در صحنه تصادف فوت کرده بودند و ← ادامه
با امان الله و حاج محسن جوادی رفتیم قوچان، شب را در كاروانسرا خوابیدیم، صبح رفتیم مسجد نمدمالها كه حاج آقا آنجا نماز میخواند.
بعد از نماز حاج آقا ما را برای صبحانه به منزل دعوت كرد، ما هم رفتیم.← ادامه
حاج آقابزرگ:
شخصی دهه محرم در قوچان مهمان ما شد.
در ماه محرم از مساجد و تکایا هلیم به منزل ما میفرستادند، خود من همان هلیم را میخوردم و پذیرایی از مهمان هم با همان هلیم بود.
روزی مهمان گفت ← ادامه
حاج باقر آقا:
سید محمد شبر از علماء خانقین از شاگردان حاج آقا بود،
وی شوخ طبع بود، حاج آقا از مصاحبت با او لذت میبرد.
یک وقتی ایشان برای دیدار با آقاجان به قوچان آمده بود،
یک روز سید ← ادامه
ّآقای رحیمی:
حاج آقابزرگ در اطراف مشهد بود.
روزی صبحانه خدمت ایشان رفتیم، وقتی سفره را باز كردیم، مقداری نان مانده یا خشك در سفره بود،
اجازه خواستم كه بروم و نان تازه تهیه كنم، اجازه و نداد و فرمود: ← ادامه