دخترم نمیخواهد پشت سر شوهرش نماز جماعت بخواند
در نجف اشرف اهل علم محترمی از دختر اهل علم محترم دیگری برای بنده خواستگاری کرد.
او گفته بود که من با خانواده صحبت کنم.
بعد از صحبت گفته بود خانواده از من سؤال کردند که این آقا چطور است؟← ادامه
در نجف اشرف اهل علم محترمی از دختر اهل علم محترم دیگری برای بنده خواستگاری کرد.
او گفته بود که من با خانواده صحبت کنم.
بعد از صحبت گفته بود خانواده از من سؤال کردند که این آقا چطور است؟← ادامه
می فرمود:
به قدری مشغول درس و بحث بودم (در نجف اشرف) و به آن شوق و ذوق داشتم که اصلا فکر ازدواج نبودم چه رسد به این که اذیت شوم!
وقتی به سن سی سالگی رسیدم، روایات باب نکاح ← ادامه
در بازار عماره نجف اشرف قبر شیخ خضر شلال قرار دارد.
معروف بود که هر کس برای او فاتحه بخواند یک وعده پلو روزی او میشود.
روزی من از آنجا عبور میکردم، بدون توجه به مطلب یاد شده، برای او ← ادامه
یک وقتی فکر میکردم که در تعطیلات چه کتابی را مطالعه کنم،
خواب دیدم باغ بزرگی است. در وسط باغ اتاق بزرگی قرار دارد.
وارد شدم دیدم در گوشه اطاق مرحوم حاجی نوری نشسته است.
پس از بیداری خوابم را ← ادامه
قاچاقی به عراق رفتیم و به نجف اشرف مشرف شده و برای ادامه تحصیل در آنجا رحل اقامت افکندیم.
چند وقتی از رفتن ما به نجف گذشت، تا این که برای اقامت قانونی در عراق به اداره اقامت مراجعه کردیم. ← ادامه
وقتی به مشهد آمدم حجرهای را در مدرسه دو درب انتخاب کردم که معروف بود شیخ بهایی در آنجا درس میخوانده است.
و به همین جهت من آن حجره را انتخاب کردم.
این حجره در طبقه پایین مدرسه قرار داشت، ← ادامه
میفرمود یکی از رازهای موفقیتم، فقر و تنگدستی و به تعبیر خودشان آستین کهنگی بود:
آستین کهنهگی من، نعمتی بود که کسی برای آجیل دور و بر من نیاید.
معلوم است که اگر یک روز رفتی اتاق کسی آبگوشت خوردی، ← ادامه
یادم نمی آید که مرحوم والد (حاج شیخ ذبیح الله قوچانی) در دوران طلبگی این جانب –چه قبل از ازدواج و چه بعد ازآن – کمک مالی به بنده کرده باشند.
تنها موردی که خاطرم هست از این قرار است:← ادامه
خداوند تبارك و تعالى هر كسى را به مقدار خودش عقل و علم مرحمت كرده،
آن كه دیوانه صرف است او آمادگى ندارد، مغزش معیوب است، استعداد ندارد از براى این كه از نور عقل استفاده كند، او حسابش سواست.← ادامه
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها (البقرة : (31) ،خداوند تعلیم اسماء فرموده.
به مقتضاى تفاسیر و روایاتى كه هست نتیجهاش این در مىآید كه خداوند تبارك وتعالى بعد از آن كه آدم ابوالبشر را آفرید ـ-كیفیت آفریدنش را كار نداریم- ← ادامه
گاهی در نجف اشرف وقتی لباس زیر ایشان کثیف میشد، لباس دیگری نداشت که بپوشد.
لذا مجبور میشد در آن هوای گرم لباسهای زمستانی بپوشد.
اما طوری راه میرفت که کسی به این امر پی نبرد.
ناقل: مرحوم آسید ابراهیم ← ادامه
در عمرم هیچگاه دچار وسواس نشدم، مگر یک مورد
و آن هم زمانی بود که کسی به من امانتی سپرده بود و من آن را در حجره گذاشته بودم.
وقتی از حجره خارج میشدم و درب آن را قفل میکردم ← ادامه