اشعار

هر دم به مناجات زحق، وصل تو جویم!

ای کعبهٔ جان ،روی به میقاتِ تو دارم
پوشیده نظر باز اشاراتِ تو دارم

در دل، طلبِ طوفِ حریم تو به صد شوق
بر سر هوسِ فیضِ مقاماتِ تو دارم

بر گردنِ جان سلسلهٔ زلفِ تو بستم
ترسایِ توأم ،رشتهٔ ← ادامه

من و مدّاحي شاهيِ كه «حسينُُ منّي»! 

نيمه شب بر سرم آن خسرو شيرين آمد
خفته بودم كه مرا بخت به بالين آمد

آمد آن گونه كه تقرير نمودن نتوان
چون توان گفت به تن، جان به چه آيين آمد

قامت افراخته، افروخته رخ، طُرّه پريش
بهر ← ادامه

سرود بهار، بیا تو نگار!

ترانۀ عشق ، بهانۀ عشق ، تو میراث جاودانۀ عشق
زِ دیده نهان ، امیر جهان ، به دور تو گردم امام زمان
مجنون لیلای من ، دوری ای وای من
سوزان غمهای من ، میمیرم
ناله خیزد از جان ← ادامه

در مدح شاه دادگر ،روید زطبعم نیشکر!

اقطاعش از حدّ خُتن تا شط‍ّ دریای عدن
با این همه ملک و مِکن از شاهیش عار آمده

دلقیش بر تن سالیان ،لیفی زخرمابر میان
پیشش پرند و پرنیان ،کم وزن ومقدار آمده

قوتش یکی قرص جوین ،نابیخته گشته عجین← ادامه

شاه غضنفر فر علی، ضرغامِ اژدر در علی!

این هفت بحر اخضری ،رَشحیت زآثار آمده
نُه گنبد نیلوفری ،مُشتیت زانبار آمده

شاه غضنفر فر علی ،ضرغامِ اژدر در علی
قمقامِ موج آور علی ،صمصامِ پیکار آمده

دیبایِ تقوی بر تنش ،بُردِ ورع پیراهنش
جامِ ضمیرِ روشنش ،مشکوةِ انوار ← ادامه

آسودهٔ خاک نجف ،فخرِ سلف ،ذُخرِ خلف!

بر بستهٔ صیدش یَلان ،صیدِ کمندش پر دلان
صد طغرل و صد ارسلان ،حکمش خریدار آمده

ناوَرد شارستان او ،هَیجا شکارستان او
میدان بهارستان او ،کز مهد جرّار آمده

ثُعبان شکار شیر زن ،شیر اوژنِ شمشیر زن
وزلامکان نخجیر زن ← ادامه

افضل الاعمال شب قدر من!

دست دلم باز به دامان توست
منتظر جوشش احسان توست

گفت پیمبر به تو ای نور عین
جنت حق وقف محبان توست

غصه روزی نخورد هیچ کس
روزی ما دست گدایان توست

حاتم طایی شدن آسان بود
این کرم کوچکی ← ادامه

با رضای تو بگردد راضی از من،حیّ منّان!

السّلام ای هشتمین مِهر ولایت
السّلام ای بَحر اَلطاف و عنایت
ای فروغ آفتابِ رحمتِ حق
ای مسیرَت بر همه راهِ هدایت
حُجّت الله،ای امام اِنس و هم جان
خوانَمَت با سوز و آه و چشم گریان
آمدم با کوله
ادامه

چشم بصیرت نگشایی چرا؟!

چشم فرو بسته اگر وا کنی
در تو بود هر چه تمنا کنی

عافیت از غیر نصیب تو نیست
غیر تو ای خسته طبیب تو نیست

از تو بوَد راحتِ بیمارِ تو
نیست به غیر از تو پرستار تو

همدم ← ادامه

ای روشنی دیده احرار کجایی!

ای روشنی دیده احرار کجایی
وی شمع فروزان شب تار کجایی
ای دسته گل سر سبد باغ رسالت
وی وارث پیغمبر مختار کجایی
بر مردم محروم و ستم دیده و رنجور
ای آنکه توئی مونس و غمخوار کجایی
جان به ← ادامه

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا