ســالهـــا باید که تا یک کودکی از روی طـبــــع…!
سنایی
بـرگ بی بـرگی نداری، لاف درویشی مزن
رخ چـو عیاران میارا، جان چو نامردان مکن
یا برو همچون زنان، رنگی و بویی پیش گیر
یا چو مردان اندر آی و گوی در میدان فکن
هر چه بینی جز هوا، ← ادامه
سنایی
بـرگ بی بـرگی نداری، لاف درویشی مزن
رخ چـو عیاران میارا، جان چو نامردان مکن
یا برو همچون زنان، رنگی و بویی پیش گیر
یا چو مردان اندر آی و گوی در میدان فکن
هر چه بینی جز هوا، ← ادامه
گرچه هستم پست و بی مقدار تحویلم بگیر
خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر
اهل دنیا که مرا بد جور دور انداختند
من زمین خوردم، خودت ای یار تحویلم بگیر
یوسف مصری و من هم دست خالی آمدم
آمدم ← ادامه
رو به پیری می رود هر روز نوکر بیشتر
گرد پیری می نشیند روی این سر بیشتر
همت حی علی خیر العمل کمرنگ شد
خیر در پرونده ام دارم ولی شر بیشتر
آی آقای عزیز ما بیا برگرد که…
دور
بی سر و سامانم ای محبوب، سامانم بده
تو سر و سامان به این حال پریشانم بده
دائما هجران چرا؟ از وصل هم چیزی بگو
درد دادی خب بیا این بار درمانم بده
باطنا کور است چشمم که نمی بینم
رسید فصل بهار و بهار ما نرسید
بهار عمر گذشت و نگار ما نرسید
کجاست مرهم غم های بی شمار علی
دوای زخم دل داغدار ما نرسید
به شوق دیدن رویش به صبح خیره شدیم
چقدر خیره شدیم و سوار ← ادامه
یا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد
بنشسته سر راهش ، شايد ز سفر آيد
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش
كوكب شِمُرم هر شب ، شايد كه سحر آيد
هر دم كه رخش بينم ← ادامه
همه جا بروم به بهانه تو
که مگر برسم در خانه تو
همه جا دنبال تو می گردم
که تویی درمان همه دردم
یا ابا صالح مددی مولا
نشوم به جز از تو گدای کسی
بی ولای تو من نکشم ← ادامه
آن ساعتی خوش است که مستانه بگذرد
یعنی به زیر منّت پیمانه بگذرد
روزیِّ ما به دست کریمان آشناست
کفر است پای سفرۀ بیگانه بگذرد
سوگند میخوریم که ما گنج میشویم
یک شب اگر که شاه ز ویرانه بگذرد
خدمتگذار ← ادامه
ای شهیدِ عدلِ خود در بیتِ داور، یا علی
ای غمت از ریگِ صحراها فزونتر، یا علی
مردِ بدر و مردِ خیبر، مردِ احزاب و اُحُد
از چه بستی چشم و افتادی به بستر، یا علی؟
سفرهها خالی زِ نان ← ادامه
گفتمش نقـاش را نقشـی بکش از زنــدگی
با قلــم نقش حبـابـی بر لب دریــا کشیـد
گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا
تک درختـی در بیابــان یکه و تنهـا کشیـد
گفتمش نامردمـان این زمـان را نقش کن
عکس یک خنجر ← ادامه
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد