بحث طلبه اصولی با طلبه اخباری!
یك طلبه اخباری با یك طلبه اصولی هم حجره بودند.
اصولی تصمیم می گیرد كه رفیق خودرا اذیت كند و در ضمن او را به اشتباهات مسلك اخباری توجه دهد.
او میدانست كه رفیقش سابقا مرتكب گناهی شده است (گناه ← ادامه
یك طلبه اخباری با یك طلبه اصولی هم حجره بودند.
اصولی تصمیم می گیرد كه رفیق خودرا اذیت كند و در ضمن او را به اشتباهات مسلك اخباری توجه دهد.
او میدانست كه رفیقش سابقا مرتكب گناهی شده است (گناه ← ادامه
طلبهای هم از هم محلیهای ما در مدرسه دو درب نامهای برای روستا نوشته بود و چیزهایی خواسته بود از جمله نوشته بود:
قدری هم قیلوله بفرستید،
پدر ایشان لوازم را فرستاده بود و سفارش کرده که فقط قیلوله را ← ادامه
طلبهای در زمان ما در مشهد مقدس برای تحصیل آمده بود ولی وقتش را به بطالت میگذراند.
وقت رفتن به محل با خود گفت اقلا اسم چند کتاب را یاد بگیرم که اگر سؤال کردند بلد باشم از جمله حاشیه ← ادامه
یک وقتی شخصی از اهالی روستای ما (خیرآباد قوچان) در مدرسه دو درب میهمان ما شد.
او گفت خیلی گشتهام تا اینجا را پیدا کردهام و از هر که آدرس شما را میپرسیدم میگفت بلد نیستم.
گفتم: چطوری پرسیدی؟
گفت: ← ادامه
در ایام طلبگی ما در مدرسه دودرب (واقع در مشهد مقدس) آقای شیخ حسنعلی تربتی(راشد) علاقه وافری به منبری شدن داشت.
وی غالبا در شبهای تعطیلی در حجره خودش تمرین منبر میکرد و هر کس شرکت میکرد یک ریال به ← ادامه
در آن زمان هر وقت شجاع الدوله یا یکی از مقامات قوچان یا شیروان نامه فوری به مشهد مقدس داشتند، توسط شیخ حسن مطلق میفرستادند،
یک مرتبه نامهای را از شیروان جهت مشهد قبول کرد که مزد آن یک تنور ← ادامه
در میهمانی مرحوم حاجی حکیمی که منزلش مقابل درب داخل کوچه مدرسه عوضیه قوچان بود، دعوت بودیم.
در آن وقت رسم این بود که برای شام یا نهار یک مجمعه (سینی بزرگ) مسی -که داخل آن یک دوری بزرگ مسی ← ادامه
مرحوم آقا نجفی قوچانی در یک روز جمعه تمام طلبهها را به نهار در باغ وکیل قوچان دعوت کرد.
[ظاهرا این رسم هر ساله ایشان بوده است.]
و نهار آن روز فتیر مسکه (یکی از غذاهای محبوب محلی) بود.
شیخ ← ادامه
در بغداد قاضی سنی بوده که برای تفریح و آب و هواخوری به یکی از قصرهای کنار شط دجله آمده بود،
روزی بالای قصر دید عدهای با الاغ و اسب و پیاده، یک عده زن و بچه و کوچک و ← ادامه
در بازار بغداد دکاندار سنیای، طوطیای را تربیت کرده بود که میگفت:
«ابوبکر خلیفة رسول الله».
شیعهای در مقابل او دکان داشت، ناراحت شد، طوطی دیگری تربیت کرد که بلافاصله بعد از سخن طوطی سنی میگفت:
فَلا صَدَّقَ وَ لا ← ادامه
مرحوم حاج شیخ:
طلبهای بود که مقید بود هر روز به حرم مشرف شود، آمار همه طلبهها را هم داشت که چه کسی هر روز روز به حرم مشرف میشود.ا
این طلبه که آمار همه از جمله آمار یکی ← ادامه
مرحوم حاج شیخ:
وقتی که طلبه با اخلاص و با ادب در درس حاضر بشود و در صدد تحصیل علم باشد، استاد چیزی از شاگردش دریغ نمیکند هر چه بلد باشد به او یاد میدهد.
بعد نقل فرمودند که استادی ← ادامه