در درس یكی از اساتید طلبه بیسوادی شركت می كرد، گاهی در بین درس مطلبی مورد بحث قرار می گرفت و همهمه به پا می شد در آن لحظه شلوغی و سرو صدا آن طلبه هم با سایر افراد هماهنگ می شد و دستهای خود را بالا و پایین می كرد و جملهأی را بر زبان می راند و آن را تكرار می كرد.
روزی شركت كنندگان در درس از قبل تصمیم می گیرند كه هنگامی كه این صحنه اتفاق افتاد یکی از آنان بایستد و با اشاره او همگی یكباره ساكت شوند و ببینند آن طلبه در آن لحظه چه می گوید.
همین كار را كردند ودیدند آن طلبه پشت سرهم می گوید اصل عدمشه، اصل عدمشه!
( یعنی اصل عدم آن است، که در علم اصول فقه از آن تعبیر به اصاله العدم می کنند)
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی