آقای احمد عباس نژاد:
مدتی فاروج درس میخواندم، حدود سال 1348 بود، حاج آقا در دهه محرم قاصدی فرستاد و چهار نفر را که همگی به تازگی طلبه شده بودیم، به روستای سید آباد برد تا در خدمت ایشان باشیم.
شب عاشورا بود. حاج آقا قبل از منبر آقای شیخ عباس حجتی یک منبر مختصر رفت.
قبلا به ما چهار نفر هم سپرده بود که دو نفر از شما طرف راست منبر و دو نفر طرف چپ منبر بایستید.
بعد ایشان روی پله دوم یا سوم منبر رفت و پس از گفتن بسم الله، رو به مردم کرد و گفت:
ای مردم! امام حسین علیه السلام جوانهایی مثل این جوانها (اشاره به ما چهار نفر) داشت که پرپر شدند.
شاید کل منبر ایشان چهار پنج کلمه بیشتر نبود،
اما مردم حدود ده یا پانزده دقیقه گریه و ناله کردند. خود ایشان هم در این مدت به خاطر ضجه مردم روی منبر نشسته بود،
سپس گفت السلام علیکم ورحمة الله و برکاته و از منبر پایین آمد.
در مدتی که در سیدآباد بودیم، پیوسته از نظر درسی و اخلاق ما را تحت نظر گرفته بود.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی