آسید محسن موسوی:
در جاغرق خدمت ایشان بودم.
عصری بود توی حال نشسته بودیم، فرمودند:
باید از اینجا وداع کنیم و به مشهد برویم.
رفتم دنبال پذیرایی، وقتی آمدم دیدم ایشان نشسته بلند بلند گریه میکند و اشک میریزد به طوری که مرا هم منقلب کرد.
بعد كه علت آن را سؤال كردم فرمود:
ما باید فردا جاغرق را وداع كنیم، این امر باعث شد كه به یاد كربلا و وداع امام حسین علیه السلام با اهل بیت بیفتم و منقلب شوم!
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی