مرحوم آخوند ملا علی معصومی همدانی، ایشان شاگرد مرحوم حکیم هیدجی[1] بودند، ایشان میگفت که مرحوم حکیم هیدجی جایی نمیرفت و در حجره بودند، منزل و اینها نبوده، ولی مریدهای داشت که آنها به حجرهی ایشان میآمدند.
مرحوم آخوند همدانی میگفت ما آنجا بودیم که مهندس عبدالرزاق خان بُغایری[2] آمدند، لقب سرتیب هم داشت و نقشههای موجود ایران که حدود ایران را مشخص کرده را ایشان کشیده اند، خب خیلی فرد ممتازی بوده و مرید هیدجی بود. ایشان تازه از مکه برگشته بودند و گزارشات سفر مکه را می دادند.
از گزارشاتش این بود که ما یک جماعتی بودیم، میرفتیم مکه، یک عالمی هم از نجف تنها عازم مکه بود، گفت ما دیدیم که احتیاج به یک روحانی داریم که از او مناسکمان را استفاده کنیم، آن آقا هم که تنهاست و کسی هم ندارد که به او کمک کند، رفتیم خدمت ایشان و از او خواهش کردیم که در جمع ما بیاید و به ما افتخار بدهد و در خدمتشان باشیم، ایشان قبول کرد.
میگفت خیلی ما از مصاحبت این عالم محظوظ بودیم، چون هم مناسکمان را از ایشان یاد گرفتیم و هم این که ایشان از جهات اخلاقی و از جاهات دیگر هم ممتاز بود.
بعد میگفت بعد از انجام اعمال حج از مکه به مدینه رفتیم. در مدینه که بودیم با هم به دیدن اماکن مدینه می رفتیم از جمله آنها کتابخانهی مدینه بود. مدتی از حضورمان در کتابخانه گذشت، یک پیرمردی نابینا را دیدیم زیر کتفش را گرفتند میآورند، گفتیم ایشان کیست، گفتند قاضی القضات است.
آن را آوردند و از جمع ما پرسید که شما اهل کجایید؟ گفتیم: اهل ایران
گفت: کجای ایران؟ گفتیم: تهران، تا گفتیم تهران، عصبانی شد، گفت: تهران اهالیاش بیدین یا مثلا کافر هستند، گفتیم: چرا کافرند، برای چی بی دین هستند؟ گفت: لانّهم یووّلون القرآنَ و التاویل کفرٌ، چون آنها قرآن را تاویل میکنند، مثلا فلان آیه را میگویند در مورد علی نازل شده، اون یکی آیه را نمی دونم چطور، آن یکی چجور، آیاتی را شروع کرد خواندن که اینها ظاهر آیه را کنار گذاشته و تأویل میکنند و از این جور حرفها.
آن عالمی که همراه ما بود حرف ایشان را تصدیق کرد و شروع کرد تعداد دیگری از آیات و موارد دیگری که او اسم نبرده بود آنها را ذکر کردن، و همچنین گفت که از سعادتها و غنائم سفر ما زیارت جناب قاضی القضات بود و با هم تعارف کردند،
میگفت این کار ایشان ما را آتش زد که حاج شیخ منافق از کار درآمد و با ما لج کرده، خلاصه بعد باید به حسابش برسیم. قاضی القضات گفت: معلوم میشود که جنابعالی عالم فرزانه و مبرزی هستید. بعد آن عالم گفت: ولی من بخاطر یک چیزی متأسفم، قاضی القضات گفت: چطور؟
گفت: شما با اون مقامی که دارید جمال پیغمبر را در روز قیامت نمی توانید مشاهده کنید، قاضی القضات گفت: چرا، از چه جهت؟ آن عالم گفت: طبق آیهی شریفه، قاضی القضات گفت: چه آیه ای؟ آن عالم گفت: «وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى»[3]، قاضی القضات گفت: نه معنای آیه این نیست، عالم گفت پس معنایش چیست؟ قاضی القضات گفت: آنی که باطنش کور باشد، آن عالم گفت: هذا تأویلٌ و التأویل کفر. تا اینرا عالم گفت، قاضی القضات گفت: قُم یا رافضی، بلند شو برو بیرون و عصبانی شد و شروع به پرخاش کرد.
[1]– محمد حکیم هیدجی از بزرگان فلسفه و از حکماء و از عرفای نامدار ایران است. او در هیدج از توابع زنجان در سال ۱۲۷۰ هجری قمری به دنیا آمد. حکیم هیدجی در حوزه هیدج و قزوین تحصیل کرد. او مدتی در مدرسه معصومیه درس خواند و بعد به قزوین و تهران رفت سپس برای ادامه تحصیلات به عتبات رفت و نزد میرزای شیرازی به کسب فیض پرداخت سپس به تهران بازگشت و تا آخر عمر در مدرسه منیریه تهران اقامت گزیده و تدریس می نمود، حکیم هیدجی جامع علوم معقول و معلوم بوده است. او فقه و اصول را نزد مرحوم آشتیانی خواندهاست. وی در سال 1314ه.ش در مدرسه منیریه تهران وفات نمود و بنا به وصیتش جنازه اش به قم منتقل شده و پس از آنکه آیه الله شیخ عبدالکریم بر او نماز خواند. مزار و مدفن حکیم هیدجی در شهر قم و در ابتدای خیابان چهارمردان و در کنار مزار ابن بابویه قمی و قاضی سعید قمی قرار دارد.
[2] – عبدالرزاق بغایری معروف به عبدالرزاقخان مهندس بغایری، وی از پیشگامان معاصر فن نقشهبرداری و علم جغرافیا در ایران است، بغایری در تعیین خطوط مرزی و نقشهبرداری از مرزهای ایران مأموریت داشتهاست. از کارهای او ترسیم نقشه ایران، تعیین «انحراف قبله»، تهیه «نقشه پنج قاره عالم»، «نقشه تهران» و ساختن قطبنمای قبلهنمارا میتوان نام برد.
[3] – وَ مَنْ كَانَ فِي هذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً. الإسراء، آية: 72
https://zanjani.ir