مرحوم حاج شیخ:
یک وقتی در حرم مطهر حضرت امیر علیه السلام مشغول زیارت بودم.
یک زائر ایرانی جلوی من ایستاده بود و زیارتنامهخوانی برایش زیارت میخواند و زائر هم کلمات او را تکرار میکرد.
در آخر زیارت، زیارتنامهخوان این جملات را کلمه به کلمه به زائر القا میکرد که او هم تکرار کند:
یا امیر المؤمنین من نذر کردهام که اگر مرا به زیارت خود بطلبی، در حرم تو ده تومان به زیارت نامه خوان بدهم!
اما آن زائر ایرانی حواسش جمع بود همین کلمات را تکرار میکرد اما به کلمه آخر که میرسید آن را تغییر میداد و به جای «بدهم» میگفت «ندهم».
هر چه زیارت نامهخوان میگفت بدهم او میگفت ندهم! از زیارتنامهخوان اصرار و از زائر انکار.
بگو مگوی این دو این قدر ادامه یافت که حواس مرا از زیارت پرت کرد!
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی