من کورم ولی روشن دلم!

دید مردی شخص کوری را بشب دستش چراغ⁦
می رود با کوزه ای بر دوش یکسر سوی باغ

خنده کرد و گفت، چشمان تو کوراست ای رفیق
می نمایی با چراغ از بهر چه طی طریق

در جوابش گفت، من کورم ولی روشن دلم
با چراغ و روشنایی حل نگردد مشکلم

ره بود تاریک و هست این نور بهر روشنی
تا تو ظاهر بین ابله کوزه ام را نشکنی..

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا