کتاب لغت وقفی بود که به خاطر این که از آن استفاده میکردم در حجرهام بود. کتاب لغت قطور بود.
روزی یکی از طلبهها آن را از من به امانت گرفت، و بعد از چند روز آمد و کتاب را پس داد داد و به من گفت: فهمیدی این کتاب را برای چه میخواستم؟ گفتم لابد احتیاج داشتی.
گفت از روستا برایم میهمانی آمده بود، خواستم به او نشان دهم که من کتابهای به این بزرگی مطالعه میکنم تا مرا به فضل وعلم بشناسد.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی