اثر لعن چهار ضرب!

«جناب آقای مروّجی نقل کردند از مرحوم حاج سیّد محمّدحسین حکیم، از بنی‌اعمام آیةالل‍ه حاج سیّد محسن حکیم، که:

روزی در منزل آیةالل‍ه حاج سیّد محسن حکیم بودیم، یکی از افسرهای عالی‌رتبهٔ حکومتی برای کاری آمده بود. آقای حکیم اندرون بودند و هنوز بیرونی نیامده بودند. این افسر با ما صحبت می‌کرد و می‌گفت: شما شیعه‌ها این‌قدر به اصحاب و خلفا فحش می‌دهید.

ما در مقام انکار و توجیه برآمدیم؛ گفت: بی‌خود توجیه و انکار نکنید، من دیده‌ام و شاهد بوده‌ام. و بعد چنین گفت:

روزی در هوای سرد، سوار ماشین بودم و می‌رفتم. دیدم پیرمردی ایستاده و منتظر ماشین است. نگه داشتم و او را سوار کردم. گفت: تو خودت نیامدی مرا سوار کنی، تو را على (علیه السلام) فرستاده، چون من لعن چهار ضرب می‌گفتم، سیصد مرتبه که گفتم تو آمدی و مرا سوار نمودی!

من آن مقدار از این حرف ناراحت شدم که یک سیلی به گوشش زدم و او را به شرطه‌ خانه بردم تا فردا بروم و درست حسابش را برسم.

با ناراحتی به منزل آمدم. همسرم سبب ناراحتی مرا جویا شد. جریان را برای او نقل کردم. در مقام اصرار برآمد که تو عمل خوبی نداشته‌ای، این کار بد را هم انجام داده‌ای، در هوای سرد پیرمردی را سیلی زده و به شرطه‌خانه برده‌ای، برو فوراً او را آزاد کن. با اصرار و ابرام بسیار، کلیدِ ماشینِ مرا آورد و مرا وادار به رفتن و آزاد نمودن پیرمرد نمود.

برخاستم به شرطه‌ خانه رفتم، گفتم او را آوردند. تا چشمش به من افتاد گفت: تو خودت نیامدی، على (علیه السلام) تو را فرستاده، چون مشغول لعن چهارضرب بودم!»

(ما سمعتُ ممّن رأیتُ، ج۲، ص٤۱۷ – ٤۱۸)

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا