چند روزی از ورود من به مدرسه دو درب نگذشته بود که آقای بزرگواری مرا دید و فرمود: من چند دقیقهای با شما صحبت دارم، شما به اطاق من میآیی یا من به اطاق شما بیایم؟
عرض کردم من خدمت میرسم.
وقتی به خدمت آن آقا رسیدم فرمود: شما تازه به این مدرسه آمدهاید طلبههای مدرسه را نمیشناسید چون شما را طلبه به حال خودی دیدم، لذا تصمیم گرفتم چند کلمهای به شما تذکر بدهم.
اولا با کسی رفیق مشو پس از مدتی که در مدرسه ماندی، خودت متوجه میشوی که با چه افرادی باید معاشرت کنی؟
ثانیا الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی النائبه و تقدیر المعیشه.
چنان نصایح آن آقا در من تأثیر گذاشت که هر وقت یادم از حرفهای آن آقا میآید برای او دعا میکنم.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی
تکمیل شد.