آسید علیرضا رضایی:
حدودا سال 57 بنده در زمان طلبگی برای اولین بار به شدت بی پول شدم، جوری که یکی دو روز نان خشکهای ضایعات مدرسه را مخفیانه جمع میکردم و میشستم و میخوردم.
روزی یکی از دوستانم خدمت حاج شیخ رفته بود پس از برگشت پاکتی از طرف ایشان به بنده داد.
وقتی باز کردم دیدم داخل آن دو هزار تومان پول است که آن زمان پول زیادی بود.
چون شهریه ما حدود صد یا صد و پنجاه تومان بیشتر نبود. تعجب کردم چون هیچ کس از وضعیت بنده خبر نداشت.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی