حاج باقر آقا:
مسجد یساولباشی، مسجد جامع قوچان است. اما به اشتباه مسجد عوضیه، مسجد جامع قوچان معرفی شده است.
مسجد عوضیه پس از زلزله قوچان قدیم (شهر کهنه) به جای مدرسه و مسجد «عوض وردی خان» در قوچان جدید بنا شد.
ساختمان این مسجد و مدرسه، قدیمی بود.
برفهای آن زمان قوچان به حدی بود که وقتی میخواستیم از خانه خودمان که یک کوچه با مسجد فاصله داشت به مسجد بیاییم، از روی برفها روی پشت بام مسجد میآمدیم و بالعکس.
از این رو ساختمان مسجد به شدت از رطوبت آسیب دیده بود و نم دیوارها تا نزدیک سقف آن سرایت کرده بود.
در سال 1336 شمسی آقاجان تصمیم به تجدید بنا مسجد گرفتند، معتمدین و خیرین را به منزل دعوت کردند و گفتند دلم میخواهد مسجد به شکل آبرومندانهای تجدید بنا شود. طرح مورد نظر خودشان را هم توضیح دادند.
پس از مشورتهای زیاد بنا شد کار شروع شود.
حاجی کفاش که خیلی علاقهمند به حاج آقا بود، اصل کار را به عهده گرفت با دولتیها هم در ارتباط بود. گفت اگر امر کنید ما انجام میدهیم.
ایشان امر کرد تا معماری مناسب آن پیدا کنند.
آقای کفاش برای تحقیق به مشهد آمد آن زمان حاجی شهسواری، سرشناس ثروتمندان مشهد بود که گاراژهای متعددی داشت یکی از آنها اتوشهپر بود که با آقای کفاش شریک بود.
حاجی شهسواری گفته بود ما معمار خوبی داریم، ولی عیب معمار ما این است که عرق خور است.
آقای کفاش نتیجه را به حاج آقا بزرگ خبر داد. ایشان فرمودند هیچ اشکالی ندارد.
البته برخی از مقدسین در استفاده از معمار عرق خور برای تجدید ساختمان مسجد وسوسههایی داشتند، اما نفوذ آقاجان خیلی قوی بود و وسوسههای آنها اثر نکرد.
معمار را که شریفی نام داشت به قوچان دعوت کردند. آمد قوچان، کلاه شاپو داشت از قیافهاش پیدا بود اهل شراب است و دائم الخمر.
در جلسهای که خدمت حاج آقا بزرگ آمد، ایشان از در ملاطفت وارد شد. دست حاج شیخ را بوسید و حاج شیخ بر خلاف سیره همیشگی اجازه دستبوسی داد.
همه فرمایشات آقاجان یادم نیست، همین قدر یادم است که به او فرمودند من میخواهم یک یادگار از خودت به جا بگذاری.
آقای شریفی در این برخورد خیلی متأثر شده بود و برای حاج آقا بزرگ دعا کرد و گفت من خیلی پیر شدم، بعضی آلودگیهایی دارم، دلم میخواست یک اثر خیری از خودم بگذارم.
خلاصه با میل و رغبت پذیرفت و گفت اصلا میآیم قوچان مستقر میشوم، کفاش هم برای زن و بچهاش جا تعیین کرد.
معمار شریفی آلودگیهایش را در بنا مسجد کنار گذاشت، اما بر اثر اعتیاد شدید سرش میلرزید.
حاج آقا برای خدمات و کارهای تجدید بنا به آقای کفاش اختیار تام دادند.
تخریب مسجد شروع شد. چون آجرهای قدیمی از کیفیتی خوبی برخوردار بود، معمار سفارش کرد از همانها برای تجدید بنا استفاده شود.
حاج آقا در مسایل مالی اصلا دخالت نکرد، هیئت امناء تعیین کردند، آنها هم چند ساعتی در یکی از اتاقهای مدرسه مستقر میشدند و خیرین وجوهشان را مستقیما به هیئت امناء میدادند، حاج شیخ حتی یک ریال را هم خودش نگرفت.
از جمله جریانات جالب این بود که هیئت امناء تصمیم میگیرد سراغ خوانین قوچان بروند (پزشکی، تاج محمد خان و معتمدی از خوانین قوچان بودند).
حاج آقا از رفتن پیش معتمدی استقبال نکردند اما آنها مراجعه میکنند. آن بنده خدا کمک که نمیکند بماند، اعتراض هم میکند و میگوید: اول بگویید این جور مسجدی برای قوچان لازم است؟! معلوم شد که حاج آقا با فراست میدانسته که فلانی پول بده نیست. وقت برگشتن آقای کفاش میخندید و میگفت حاج آقا میدانسته که پول بده نیست، گفت نرویم اما ما به حرف نکردیم.
معمار شریفی مسجد یادگاری هم درست کرد.
معمار پول که هیچی نگرفت بماند، تمام کاشی کاری مسجد، دور محراب، دور مسجد و روی ایوان، همه یادگاری او هست، ظاهرا اسمش را هم نوشته باشد.
دقتی که داشتند آقاجان در زمین کنار مسجد، مکتب جعفری را درست کردند برای جلسات خانمها و رفت و آمد آنها، قسمتی از مکتب جعفری هم دو طبقه شد.
مکتب جعفری هم خیلی مفید واقع شد.
البته جای دو تا گلدسته هم هست اما آقاجان که آمد مشهد انجام نشد، معمار هم فوت کرد.
تجدید بنا سال 36 آغاز شد و حدود سال 39 تکمیل شد.
هزینه مسجد آن زمان حدود 500 هزار تومان شد که تمام آن توسط مردم تأمین گردید.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی