نتیجه درس نخواندن!
نقل شد شخصی که درس درستی نخوانده بود در مجلسی از او می پرسند ریشتراشی شرعا چطور است؟
او به خاطر این که چند جوان ریشتراش در مجلس حضور داشتند در پاسخ گفته بود:
برای جوان اشکالی ندارد، برای پیرمردان ← ادامه
نقل شد شخصی که درس درستی نخوانده بود در مجلسی از او می پرسند ریشتراشی شرعا چطور است؟
او به خاطر این که چند جوان ریشتراش در مجلس حضور داشتند در پاسخ گفته بود:
برای جوان اشکالی ندارد، برای پیرمردان ← ادامه
دو برادر بعد از فوت پدر ما ترک را تقسیم کردند.
یکی عایدی از ارثیهاش را به قدر لازم برمیداشت و باقی را کنز میکرد و پسانداز مینمود.
دیگری به مقدار لازم برمیداشت و باقی را انفاق میکرد.
روزی برادری ← ادامه
شش امامیها سه فرقهاند:
بهرهای که در پاکستان و هندوستان هستند، اینها یک مقداری بهترند، اینها بعد از امام صادق سلام الله علیه در هر زمانی امامی برای خودشان قرار دادهاند.
هر ساله یک دسته زیادی از اینها به نجف ← ادامه
نقل شده است که روزی مرحوم حاج شیخ علی زاهد قمی در حمام دستش را به در و دیوار حمام می گذاشت.
شخصی به ایشان اعتراض می کند (كه شاید در و دیوار حمام پاك نباشد)
ایشان در جواب می ← ادامه
خانواده ای در جاغرق ثروتمند بودند و قصه ایشان از این قرار است:
پدر اینها در رباط شاه عباس در هنگام شب سردی استراحت می كرده است كه ناگهان در تاریكی شب می بیند دو نفر وارد رباط شدند كه ← ادامه
مرد متدینی اهل استرآباد (گرگان) در بازار کاظمین علیهما السلام دكان بزازی داشت.
وی خدمت مرحوم شیخ انصاری رحمة الله علیه در نجف اشرف رسید و به ایشان گفت:
من مقلد شما هستم و حساب موجودی خودم را كرده ام ← ادامه
حاج آقابزرگ:
صحبت اول در این بود که یک شبانه روز میگذرد و اصلا سلامی به امام زمانش نمیکند.
آن هم کسی که همه کاره خداست هر چه گیرم بیاید باید از آن جا گیرم بیاید.
آن که ولی نعمت ← ادامه
حاج شیخ محمد تقی عندلیبی سبزواری:
مرحوم حاج شیخ ذبیح الله از نظر علمی خیلی خوب بود.در عین حال ایشان انزوا اختیار کرد.
بسیار وارسته عاقل و فهمیده بود. یک تنبهات خیلی خوب داشت. [بسیار زیرک بود.]
← ادامه“روزنهای به
حاج آقابزرگ قوچانی از آغاز طلبگی از بسیاری از معاشرتها به شدت گریزان بوده و تا پایان عمر هرگز با شهرت میانهای نداشت و در تمام دوران زندگی به شکلی انزوا اختیار کرده بودند.
می فرمودند:
خیلی از میولات جوانی ← ادامه
سارق زبردستی در نجف بود به نام کاظم فرار.
یکی از راجههای ثروتمند هند برای زیارت مشرف می شود. پول زیادی هم برای مصارف حرم همراهش بود.
کاظم فرار پول را سرقت میکند و در جیب آمیرزا یحیی یزدی که ← ادامه
بزرگی از علمای نجف اشرف پس از آن که از دنیا رفت، یكی از شاگرانش اورا در خواب دید از او پرسید:
در این عالم چه خبر است؟
جواب داد آنچه ما در آن عالم شوخی گرفتیم اینجا جدی گرفتند!← ادامه
اهل علم محترمی به چادر رئیس قبیله أی در اطراف حله وارد و مهمان او شد و خیلی مورد احترام قرار گرفت.
وچون رئیس قبیله شیعه و شخص عالم دوستی بود از ایشان درخواست كرد چند روزی بماند.
دراین بین ← ادامه