امیر المؤمنین علی علیهالسّلام:
اِتَّقُوا مَن تُبغِضُهُ قُلُوبُكُم
از کسی که خوشتان از او نمی آید (دوستشان ندارید) بپرهیزيد!
📚بحارالانوار ج۷۴ ص۱۹۸
آقای خویی یک امتیازاتی دارند که گویا منحصر به ایشان است. اولاً ذکاء و سرعت انتقال ایشان که از ذکاءهای ممتاز است. آقای سید علی لواسانی میگفت: به آقای بهشتی گفتم شما که در جلسهی استفتای آقای خویی شرکت میکنید، ← ادامه
مرحوم علامه ملا محمد اشرفی می گوید: من یک بار درشهر بابل به درس خارج اصول مرحوم علامه سعید العلماء رفته ولی درسش را نپسندیده و تصمیم گرفتم که دیگر شرکت نکنم. وقتی این خبر به مرحوم علامه سعید العلماء ← ادامه
زنجان یک شهر دینی سابقه دار است و حوزه علمیه این شهر در سطح بالایی بوده است. اشخاص وقتی در قفقاز مراحل ابتدایی علوم دینی را پشت سر می گذاشتند به اردبیل می آمدند و در اردبیل یک مقداری که ← ادامه
گرچه هستم پست و بی مقدار تحویلم بگیر
خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر
اهل دنیا که مرا بد جور دور انداختند
من زمین خوردم، خودت ای یار تحویلم بگیر
یوسف مصری و من هم دست خالی آمدم
آمدم ← ادامه
رو به پیری می رود هر روز نوکر بیشتر
گرد پیری می نشیند روی این سر بیشتر
همت حی علی خیر العمل کمرنگ شد
خیر در پرونده ام دارم ولی شر بیشتر
آی آقای عزیز ما بیا برگرد که…
دور
بی سر و سامانم ای محبوب، سامانم بده
تو سر و سامان به این حال پریشانم بده
دائما هجران چرا؟ از وصل هم چیزی بگو
درد دادی خب بیا این بار درمانم بده
باطنا کور است چشمم که نمی بینم
رسید فصل بهار و بهار ما نرسید
بهار عمر گذشت و نگار ما نرسید
کجاست مرهم غم های بی شمار علی
دوای زخم دل داغدار ما نرسید
به شوق دیدن رویش به صبح خیره شدیم
چقدر خیره شدیم و سوار ← ادامه
«روزی آیتالله حاج شیخ جلالالدین آیتاللهی به هنگام درس، به طلّاب حاضر فرمودند:
زمانی که من در اصفهان طلبه بودم، روزی یکی از تجّار اصفهان به مدرسه آمد و همه را به ناهار دعوت کرد. من هم به اتّفاق دیگرطلّاب ← ادامه
1- عمّار بن حيّان گوید: به وجود نازنین امام صادق صلوات اللّه علیه از نیکی نمودن پسرم اسماعیل نسبت به خودم خبر دادم؛
حضرت فرمودند: من نیز او را دوست داشتم، ولی (با این مطلبی که گفتی،) علاقهام به او ← ادامه
امام صادق عليهالسّلام:
خُذْ مِن حُسنِ الظَّنِّ بِطَرَفٍ تُرَوِّحُ بهِ قَلبَکَ وَ يَرُوحُ بِهِ أمرُکَ
از خوشبين بودن بهرهاى برگير، تا با آن دلت را آرام كنى و كارَت پيش رود.
📚بحارالانوار ج۷۸ ص۲۰۹
طرائف صوفیه
در کتاب جواهر العقول نقل شده: شيخی صوفی از دِهی با مريدان خود بيرون آمده بود به دِهی ديگر میرفت، در اثنای راه ديدند كه مردى از باغ بيرون آمده است و درب باغ را بسته و سبدی ← ادامه