وقتی شقاوت گل کند
شخصی میگفت من در بعضی از شبها در طول سال در خودم احساس کسالت روحی می کنم
(به طوری که اصلا حال نیایش و خشوع در خود نمی کنم) و از همین حالتم می فهمم که چنین شبی شب قدر ← ادامه
شخصی میگفت من در بعضی از شبها در طول سال در خودم احساس کسالت روحی می کنم
(به طوری که اصلا حال نیایش و خشوع در خود نمی کنم) و از همین حالتم می فهمم که چنین شبی شب قدر ← ادامه
در نجف طلبهای بود که میگفت من در حال نماز، به مطالب درسهایم فکر میکنم و آن را در ذهنم مطالعه میکنم.
استدلالش هم این بود که تحصیل علم واجب است ولی حضور قلب مستحب!
مرحوم حاج شیخ این جریان ← ادامه
مر حوم حاج شیخ :
مرد زایری (ظاهرا فرمودند یزدی بود) به حرم مطهر حضرت امیر علیه السلام وارد میشد و با کمال ادب در پیش روی مبارک میایستاد و دستهای خود را به سینه میگذاشت و با حال مخصوصی ← ادامه
…وَ أَنْ تَجْعَلَ مَا ذَهَبَ مِنْ جِسْمِي وَ عُمُرِي فِي سَبِيلِ طَاعَتِكَ إِنَّكَ خَيْرُ الرَّازِقِين.
ترجمه و توضیح:
بار خدایا از تو می خواهم که آنچه که از جسم و عمرم گذشته در راه طاعت و فرمانبرداریت قرار دهی! که ← ادامه
در ایام عید الزهرا در نجف اشرف، بچهها برنامههایی داشتند.
از جمله این که چوبهای فردی به نام سبزعلی را برداشته بودند و یک عده از آنان فریاد میزدند:
لا فتی الا علی (جوانمردی نیست جر علی)
گروه دیگر هم ← ادامه
مرحوم حاج شیخ:
یک وقتی در حرم مطهر حضرت امیر علیه السلام مشغول زیارت بودم.
یک زائر ایرانی جلوی من ایستاده بود و زیارتنامهخوانی برایش زیارت میخواند و زائر هم کلمات او را تکرار میکرد.
در آخر زیارت، زیارتنامهخوان این ← ادامه
مرحوم آسید محمد رضا مدرسی در اوایل طلبگی در نجف، رفقایی داشت که خیلی اهل شوخی و مزاح بودند.
در سفری که به کاظمین رفته بودم از آنجا برای او نامهای نوشتم و در آن نامه ابتدا او را تعریف ← ادامه
مرحوم آقا شیخ جعفر محمدی:
ما در نجف تحصیل میکردیم شناختی از حاج آقا نداشتیم.
استادمان به ما گفت اگر میخواهید درس بخوانید و ملا شوید بروید پیش شیخ ذبیح الله قوچانی.
از جای ایشان سؤال کردیم و محل ایشان ← ادامه
حاج شیخ عبدالحسین واعظ زاده:
نکته دیگری که در ایشان بود دوری کردن از مال مشتبه و سهم امام علیه السلام بود و این حالت بسیار کمیاب است.
در این مدت که ما خدمت مرحوم حاج شیخ بودیم یک کلمه ← ادامه
آ شیخ عبد الحسین و اعظ زاده:
بر اثر تهذیب نفس حالت صبر و تحمل در او پیدا شده بود! مخصوصا در برابر زخم زبانها حلم میورزید.
جراحات السنان لها التیام و لا یلتام ما جرح اللسان.
مرحوم حاج آقا ← ادامه
روزی یکی از اهالی روستای خیر آباد که به نجف آمده بود، گفت من نمازهایی را که در روستا میخواندم با حالتر از نمازهایی است که در بالا سر حضرت امیر علیه السلام میخوانم.
به او گفتم شما گوشتهایی را ← ادامه
آشیخ عبد الحسین واعظ زاده:
در ماه رمضانی که جلسهی با ایشان داشتیم که مرحوم شیخ جعفر محمدی نیز شرکت میکرد.
درس تفسیر به اسم حاج شیخ بود،
ولی ایشان به خاطر تواضع و نکتهای دیگر به صحبتهای من گوش ← ادامه