خاطراتی از مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی

اهمیت تفکر و اندیشه!

آشیخ هادی ابراهیمی‌نژاد:

در روستای ارچنگ منتظر حاج شیخ بودیم که برای غذا سر سفره نهار حاضر شوند.

آمدن ایشان بیش از حد معمول طول کشید.

پس از مدتی دیدم ایشان با ناراحتی آمدند و فرمودند:

بعد از نماز فکر ← ادامه

تفکر شبانه!

گاهی بنده(محمود)در اتاق ایشان می‌خوابیدم.

احیانا وسطهای شب که بیدار می‌شدم می‌دیدم ایشان از خواب بیدار شده و نشسته‌اند.

گاهی هم چراغ مطالعه را روشن کرده و گاهی هم بدون چراغ مطالعه، مشغول سیگار کشیدن و فکر کردن بودند بعد ادامه

پیاده روی در صبحگاهان!

آسید محسن موسوی:

وقتی که ایشان به روستای ما می آمدند معمولا صبحها  پیاده‌روی داشتیم.

مسیر را ایشان معین می‌کرد، گاهی می گفتند بریم زیارت اهل قبور.

می‌رفتیم و زیر سایه درختی فرش می‌انداختیم و می‌نشستیم.

یک ساعت به اذان ← ادامه

گرامافون کافه‌چی!

حاج علی آقا دلیری:

قهوه‌خانه‌ای بود، در خیابان طبرسی نزدیک مسجد صفارزاده(که مدتی مرحوم حاج شیخ امام جماعت آن مسجد بود).

صاحب این قهوه‌خانه گرامافونی داشت که برای جلب مشتری صدایش را بلند می‌کرد.

کسبه متدین اطراف مسجد مثل آقایان ادامه

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا