اشعار

از هیچکس به جز تو نداریم انتظار!

ای داغدارِ اصلیِ این روضه‌ها، بیا
صاحب عزای ماتمِ کرب و بلا، بیا

تنها امیدِ خَلقِ جهان، یابنَ فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیا، بیا

بالا گرفته‌ایم برایت دو دست را
ای مردِ مستجابِ قنوت و دعا، بیا

فهمیده‌ایم با همه ← ادامه

مردمان به عیدشان شادند ولی…!

این ابیات منسوب به امام سجاد علیه السلام است:

نَحْنُ بَنُو الْمُصْطَفَى ذُو غُصَصٍ يَجْرَعُهَا فِي الْأَنَامِ كَاظِمُنَا
عَظِيمَةٌ فِي الْأَنَامِ مِحْنَتُنَا أَوَّلُنَا مُبْتَلًى وَ آخِرُنَا
يُفَرِّحُ هَذَا الْوَرَى بَعِيدَهُمُ وَ نَحْنُ أَعْيَادُنَا مَآتِمُنَا
وَ النَّاسُ فِي الْأَمْنِ وَ ← ادامه

اَینَ مُعِزّالاولیاء!

ذکرِ خدای قادر است، اَینَ مُعِزّالاولیاء
معنای هَل مِن ناصر است، اَینَ مُعِزُّالاولیاء

ذکر نبی، ذکر علی. ذکر حسن، ذکر حسین
با فاطمه، با باقر است، این معزالاولیاء

هم چارده معصوم را، هم سیزده مظلوم را
خود یاور و خود ← ادامه

من بنده ی دربار معین الضعفایم!

طی شد شب هجران و مبارک سحر آمد
مژده بده ای دل که صبا خوش خبر آمد
در گلشن دین باز گل یاس در آمد
بانوی قم آمد ، غم عالم به سر آمد

درد همگان باز نگفته شده درمان← ادامه

أنَا عَبدٌ لِإمامٍ …

أنَا عَبدٌ لِإمامٍ حُبُّهُ فَرضٌ عَلَینا
وَأُوالِي وَلَدَیْهِ حَسَناً ثُمَّ حُسَیْنا

إنَّهُمْ عِترَةُ شَخصٍ هُوَ مَبعُوثٌ إلَینا
جَبَلٌ إنْبَجَسَتْ منهُ إثْنَتا عَشْرَةَ عَیْنا

من بندهٔ آن امامی هستم که دوستداریش برما فرض است. و دو فرزندش حسن وحسین را مهر ← ادامه

مهرِ علی علیهِ السلام!

چون درلحدم نکیر ومنکر دیدند
اعضایِ گنه کارِ مرا بوئیدند

شمعِ دلم از مهرِ علی روشن بود
پروانه صفت به گرد من گردیدند!

أبوسعید أبوالخیر

 

سخن دوست خوشتر است!

از هر چه می‌رود سخن دوست خوشتر است

پیغام آشنا نفس روح‌پرور است

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای؟

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

شاهد که در میان نبود شمع گو بمیر

چون هست اگر چراغ نباشد ← ادامه

تو هر چه داشتی به خدا دادی ای حسین!

بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو
ای کشته! باد جانِ دوعالم فدای تو

رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا
شد کعبهٔ حقیقی دل، کربلای تو

اجر هزار عمره و حج در طواف توست
ای مروه و صفا به فدای ← ادامه

برخیز ونماز کن به شبهایِ دراز!

درخواب شدم مرا خردمندی گفت
کز خواب کسی را گل شادی نشکفت

برخیز ونماز کن به شبهایِ دراز
کاندر لَحَدِ تنگ (۱) بسی خواهی خفت

(۱) شکاف کرانهٔ گور. شکاف به درازا در یک کرانهٔ قبر که میّت را در ادامه

هیچ ظالمی نیست مگر آن که روزی…!

هیچ ظالمی نیست مگر آن که سر انجام روزی گرفتار ظالم تر از خودش خواهد شد!

بسی صورت بگردیدست عالم

وزین صورت بگردد عاقبت هم

عمارت با سرای دیگر انداز

که دنیا را اساسی نیست محکم

مثال عمر، سر بر

ادامه

عزیز فاطمه برگرد ای گل نرگس!

پناهگاه همه شیعیان امام زمان
تویی به پیکردین،روح وجان امام زمان

عزیز فاطمه برگرد ای گل نرگس
نبودنت زده بر دل خزان امام زمان

فراق تو چقَدَر خون به قلبها کرده
نمانده در تن شیعه توان امام زمان

چقدر بی ← ادامه

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله
پیمایش به بالا