افراد استثنایی!
مرحوم آشیخ ذبیح الله قوچانی از آن خوب خوبها بودند.
من چند نفر را در زندگیم که دیدم، اینها چیزهای استثنایی بودند.
خدا رحمت کند مرحوم آشیخ مجتبی قزوینی در مشهد و مرحوم آقای فکوری در قم ، یک خصوصیاتی ← ادامه
مرحوم آشیخ ذبیح الله قوچانی از آن خوب خوبها بودند.
من چند نفر را در زندگیم که دیدم، اینها چیزهای استثنایی بودند.
خدا رحمت کند مرحوم آشیخ مجتبی قزوینی در مشهد و مرحوم آقای فکوری در قم ، یک خصوصیاتی ← ادامه
صحبت اصالة الوجود و اصالة الماهیه بود، چند تعبیر جالب داشتند:
یكی این بود كه این بحث مطرح است كه وجود به نظراصالة الوجودیها معنای واحدی است و بر موجودات مختلف اطلاق می شود.
{مثلا}درخت موجود است، آب موجود است ← ادامه
گاهی می فرمود:
اگر انسان باطن گناه و ملكوت آن را متوجه بشود فكر گناه هم نمی كند.
{مرحوم حاج سید مرتضی خلخالی می گفت:
مرحوم آسید عبدالهادی شیرازی معصیت كه نكرده بماند، فكر معصیت هم به خود راه نداده ← ادامه
به بعضی از مکانهایی که برخی از مردمی که چندان اهل رعایت مسایل شرعی نبودند نمی رفتند،
حتی در ساعات خلوت که کسی در آنجا نبود.
می فرمودند: در این مکانها معصیت خدا می شود.
در رابطه با حدیثی صحبت شد كه آیا این حدیث در مقام مدح جمعی است یا در مقام ذم آنها.؟
ایشان یك انتقالات خیلی لطیف از موارد دیگر احادیث در تبیین آن حدیث فرمودند كه خیلی لطیف است.
در حدیثی ← ادامه
جذبه معنوی ایشان به گونهای بود که انسان از نبودن در محضر ایشان، بیطاقت می شد.
گاهی با آقای موسوی نژاد راه می افتادیم از مشهد به قوچان،{در زمان اقامت ایشان در آن شهر} فقط برای دیدن ایشان و هیچ ← ادامه
یک روزی همراه ایشان به خانه کسی رفتیم، در زدیم.
ایشان بلافاصله حلقه در را گرفتند كه در باز نشود.
اول متوجه نشدیم که ایشان چرا این کار را کرد.
اما بعد منتقل شدیم كه خیلی از جاها یك خانمی ← ادامه
از دقت بالایی در تمام جزئیات وكلیات مسائل و مطالب برخوردار بودند كه باید گفت در تمامِ حركات و سكنات ایشان تعقل و تأمل حاكم بود…
در كوچكترین كاری كه در جریانش قرار می گرفتند فكر می كردند و رعایت ← ادامه
در معاشرت و جوابگویی سؤالات ومسائل مختلف با یك طمأنینه خاصی با مطلب برخورد بكنند.
این هم مسأله مهمی است، نوعا وقتی سوالی از انسان می كنند یك مقداری تسریع در جواب می خواهد داشته باشد.
ایشان دقیقا به عكس ← ادامه
فاطمیهای بود من در قوچان برای منبر دعوت شده بودم.
یادم می آید که در منبر، اول سوره بقره را مطرح کرده بودم:
ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين (البقرة : 2)
بعد این اشکال مشهور را مطرح کرده ← ادامه
از این قبیل چیزها(خواندن مافی الضمیر) فراوان بود.
از جمله مدتی بود در رابطه با این آیه شریفه:لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا (الأنبياء :22) فکر می کردم که این چه استدلالی است و با چه برهانی مطابقت می ← ادامه
بسیاری پیش می آمد که مشکلاتی که در ذهن انسان بود، نگفته ایشان مطرح می کردند. این جور قضایا تصادفی نبود و مکرر در مکرر اتفاق می افتاد.
به قدری این مسأله تکرار می شد که یک مرتبه به شوخی ← ادامه