رادیوها را با تبر شکستند
اوایلی که مرحوم حاج شیخ به قوچان آمده بودند یک شب ایشان خطاب به مردم فرمودند:
با این حالتهایی که شما دارید روز قیامت که صف انبیاء شهداء تشکیل شد و انشاءالله شما بروید توی این صفها.
روز قیامت همه ← ادامه
اوایلی که مرحوم حاج شیخ به قوچان آمده بودند یک شب ایشان خطاب به مردم فرمودند:
با این حالتهایی که شما دارید روز قیامت که صف انبیاء شهداء تشکیل شد و انشاءالله شما بروید توی این صفها.
روز قیامت همه ← ادامه
نماز میت مخفیانه
ایشان میفرمود:
وقتی به قوچان آمدم در امور روحانیون آنجا حتی مثل نماز میت دخالت نکردم.
سید حسین کلیدری از (روستای کلیدر نزدیک شازده حسین اصغر) وصیت کرده بود که حاج آقا بر ایشان نماز میت بخواند.← ادامه
پس از بازگشت از نجف اشرف، در ابتدای ورود به شهر قوچان بزرگان شهر طبق رسم آنجا مقداری پول جهت مخارج زندگی برای حاج شیخ میآورند، ایشان قبول نمیکند و میفرماید:
هرگاه من نیاز به پول پیدا کردم، از شما ← ادامه
یک وقتی آقایی از عراق به ایران آمده بود خیلی زحمت میکشید که خودش را مطرح کند.
برای تبلیغ از خودش در مشهد اعلامیه و عکس به در و دیوار زده بود.
وقتی این جریان به گوش مرحوم حاج شیخ ← ادامه
حاج شیخ محمد تقی عندلیبی سبزواری:(از همدوره های حاج شیخ در دوران تحصیل در مشهد مقدس و نجف اشرف و کربلای معلی)
مرحوم حاج شیخ ذبیح الله از نظر علمی خیلی خوب بود بعد انزوا اختیار کرد.
بسیار وارسته عاقل ← ادامه
می فرمودند:
روزی در ایام تشرف علامه امینی -رحمة الله علیه- به مشهد مقدس، بنده هم از قوچان برای زیارت مشرف شده بودم (ظاهرا سال ۱۳۳۸ شمسی)
در مدرسه نواب ایشان را ملاقات کردم.
با سابقهای که از نجف اشرف ← ادامه
می فرمودند:
از شیخ علی زاهد معروف سؤال شد که بعد از اخلاص در عمل چه دستوری است؟
فرموده بودند: شما اخلاص در عمل را درست کنید، چیز دیگری نیست.
به مناسبت نام مرحوم ملا فتحعلی به میان آمد فرمودند ← ادامه
یادم میآید در درس مرحوم آیة الله حکیم در نجف، گاهی ایشان نصیحت میفرمودند و میگفتند:
آقایان من در وقت طلبگی یک مطلبی به نظرم رسید که انسان چکار کند تا خلوص در عمل پیدا کند، تا درس خواندن و ← ادامه
شیخ حسن همدانی قدس سره در حرم حضرت امیر صلوات الله علیه کنارشان نشسته بودم، برایم صحبت میکرد و میفرمود:
ما که میآییم خدمت حضرت صلوات الله علیه، لکن آیا حضرت صلوات الله علیه ما را میبیند یا نه؟ چه ← ادامه
کسی (گویا در نجف) به حجره ما آمده بود، به حجره طلبه ديگرى نيز رفته بود.
آن طلبه در حجرهاش کتابهای زیادی داشت.
اما بنده نسبت به او کتاب چندانی نداشتم .
آن بنده خدا پیش خودش مقایسهای کرده بود، ← ادامه
مرحوم حاج شيخ على قمي معروف ميفرمود: ما شريك خونى شديم،
شبى در مدرسه بودم، كسى درب زد درب را باز كردم، كوبنده درب گفت:
من از طايفه جن هستم طلبهاى در اين مدرسه با خواندن اورادى ما را اذيت ← ادامه
طلبهای از من درخواست کرد برای ازدواج او از یک خانواده مرفه روحانی واسطه شوم.
من گفتم صلاح تو نیست، قبول نمیکرد.
بعد که مأیوس شد دیگری را واسطه کرد و ازدواج صورت گرفت.
بعد از مدتی گریان آمد که ← ادامه