گناه، ظاهری دارد و باطنی!
مرحوم حاج شیخ ذبیح الله:
گناه، ظاهری دارد و باطنی.
ظاهرش چه بسا لذت بخش و شیرین است، اما باطنش برخلاف ظاهرش طور دیگری است.(۱)
مثلا مال یتیم خوردن باطنش آتش است، یا غیبت باطنش گوشت مردار خوردن است.
لذا ← ادامه
مرحوم حاج شیخ ذبیح الله:
گناه، ظاهری دارد و باطنی.
ظاهرش چه بسا لذت بخش و شیرین است، اما باطنش برخلاف ظاهرش طور دیگری است.(۱)
مثلا مال یتیم خوردن باطنش آتش است، یا غیبت باطنش گوشت مردار خوردن است.
لذا ← ادامه
مرحوم حاج شیخ:
گناه اگر بالنسبه به ذات قدوس حق نظر شود صغیره و کبیره ندارد؛ چون عظمت ذات حق نامحدود است طبعا مخالفت او به هر شکل باشد کبیره است.
ولی اگر گناهان نسبت به یکدیگر سنجیده شود بعضی ← ادامه
مرحوم حاج شیخ:
گناه و معصیت دو اثر دارد یکی وضعی و دیگری تکلیفی.
عقوبت و کیفر گناه، اثر تکلیفی آن است.
اثر وضعی آن هم این است که روح را اماته می کند و دیگر میل به عبادت پیدا ← ادامه
مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی:
یک وقتی من مشغول مطالعه بودم چند نفر آنجا بودند باهم صحبت می کردند.
به آنها گفتم: درسهای ما سخت و مشکل است، وقتی صحبت می کنید نمی توانم درست بفهمم.
یکی از آنها ← ادامه
🔹 «حاج آقا رحیم همهچیزشان خاطره بود. امّا بعضیهایش جلوهٔ بیشتری داشت. نمازشان را از همان روز اوّل طلبگی می رفتم. طلّابی که میخواستند نماز جماعت همراه با معنویّت بخوانند، آنجا میرفتند. درسشان را اواخر رفتم؛ چون در اوایل شأن ← ادامه
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله:
خَلَّتانِ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ فِيهِم مَفتُونٌ الصِّحَّةُ وَ الفَرَاغُ
دو چيز است كه مايهٔ فتنهٔ بسيارى از مردم است: تندرستى و فراغت.
📚کافی ج۸ ص۱۵۲
امیر المؤمنین علی علیهالسّلام:
صُحبَةُ الاَحمَقِ عَذَابُ الرُّوحِ
همنشینی با احمق، شكنجهٔ روح است.
📚غررالحكم ح۵۸۴۱
🔰 خاطرات حاج شیخ اسدالله جوادی از حوزهٔ باشکوه اصفهان
🔹 «استاد اخلاق ما مرحوم حاج میرزا علی شیرازی – مدفون در قبرستان شیخان قم- بود. تقریباً دو سه سال در خلال درسهایی که میخواندیم، ایشان نهج البلاغة و درس ← ادامه
س ۱۲ – با اين كه گوش دادن به موسيقى حرام است، بعضى اوقات در مهمانيها و مجالس، شرايطى پيش مى آيد كه عدّه اى مايل به استماع موسيقى ← ادامه
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
محضر مبارك عالم ربّانى آيةاللَّه العظمى ميلانى – دامت بركاته –
مدّتى است حقير در جست و جوى حقيقت كلمه «اللَّه» مى باشد؛ ليكن هرچه بيشتر جُستم، كمتر يافتم كه كلمه (ا – ل – ا ← ادامه
به یاد داستان دیگری افتادم از حضرت ابی الحسن الرضا علیه الاف التحیه و الثناء.
با آقای اخوی حفظ الله از تجریش به شهر رهسپار بودیم در راه با شوفر صحبت کردم معلوم شد ایشان مسیحی میباشند، من گفتم: «شما ← ادامه
داستان دیگری به نظرم میرسد که قهرمان آن زنده است و نوعاً شبها در نماز جماعت حاضر میشود. این شخص هم مرد عجیبی است او آقای شیخ عبدالله میباشد و سوادی ندارد. درست نمیدانم از روی چه عللی از محیط ← ادامه