پراکنده‌هایی از شیخ انصاری / 2

«در زمان شیخ انصاری، دو طلبه راه می‌رفتند و از طلبه‌ای تعریف می‌کردند که: خوشا به حال فلانی، دیشب توفیقاتی داشته است، به مسجد سهله رفته و عبادت می‌کرده است؛ و بدون این‌که آن دو متوجّه باشند که شیخ انصاری (رَحِمَهُ الله) پشت سرشان حرکت می‌کند. و چون شیخ سخنان آن دو طلبه را شنید، فرمودند: غیبت نکنید! گفتند: این‌که غیبت نیست. شیخ فرمودند: دیشب شب درس بوده است و درس خواندن واجب است و باید این طلبه که شما از او نام بردید درس می‌خوانده و اگر ترک واجب کرده، پس باید بداند که این فعل حرام است و این عمل او فسق است و حرف شما هم غیبت است.»

 (آداب الطلّاب، ص۲۲۸)

آقای مصلحی از پدرش آیةالل‍ه اراکی و او نیز قاعدتاً از استادش حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل می‌کند: «مرحوم آخوند صاحب کفایه مدّتی در نجف اشرف همسایهٔ دیواربه‌دیوار مرحوم شیخ انصاری بوده است. و از مرحوم آخوند نقل شده است که: وقتی ما به پشت‌بام می‌رفتیم، فقط دیوار کوتاهی بین ما و شیخ فاصله بود. من خود مشاهده می‌کردم که بسیاری از اوقات، شیخ انصاری به نماز ایستاده و مرتب مشغول رکوع و سجود است. با تعجّب به خود می‌گفتم: شیخ با این همه عبادت کی و چگونه به تحقیقات می‌پردازد؟»

 (روزنه‌هایی از عالم غیب، ص٢٥٢؛ )

«با يك چشم [بلکه ربعِ یک چشم]، دو درس خارج فقه و اصول در شبانه‌روز مى‌گفت و تأليفات آن‌چنانى داشت و ظاهراً نوشتنى‌ها را در روز مى‌نوشتند، چون در شب درست نمى‌ديدند. اين در رابطه با علميّات، امّا نسبت به عمليّات، هر روز نماز جعفر طیّار، زيارت عاشورا [با صد لعن و صد سلام=درمحضربهجت، ج۱، ص٤٩-٥٠ و ۲٥٤] و جامعه[ی کبیره] را مى‌خواندند، و به نماز شب هم مقيّد بودند!»

«پيرمردى که در نجف لبنیّاتی داشت برایم نقل كرد: پيش از مرجعيّت شيخ، تاجرى كه از ايران به نجف اشرف آمده بود نزد من آمد و به من گفت: هرچه شيخ خواست به او بده، آخر سال حسابش با من. آخر سال آمد حساب كرد، ديدم در مدّت يك سال فقط ۲٥ بار و هر بار يك پول دوغ خريده است! تازه، شيخ انصارى با آن همه كرامات نزد قبر استادش در كربلا فرموده بود: اگر شما زاهد بوديد، پس ما چه هستيم؟ ما مستحقّ شعلهٔ نار مى‌باشيم!»

 (در محضر بهجت، ج۲، نکتهٔ ۷۸٤ یا ۷۸۸)

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله
پیمایش به بالا