«در زمان شیخ انصاری، دو طلبه راه میرفتند و از طلبهای تعریف میکردند که: خوشا به حال فلانی، دیشب توفیقاتی داشته است، به مسجد سهله رفته و عبادت میکرده است؛ و بدون اینکه آن دو متوجّه باشند که شیخ انصاری (رَحِمَهُ الله) پشت سرشان حرکت میکند. و چون شیخ سخنان آن دو طلبه را شنید، فرمودند: غیبت نکنید! گفتند: اینکه غیبت نیست. شیخ فرمودند: دیشب شب درس بوده است و درس خواندن واجب است و باید این طلبه که شما از او نام بردید درس میخوانده و اگر ترک واجب کرده، پس باید بداند که این فعل حرام است و این عمل او فسق است و حرف شما هم غیبت است.»
(آداب الطلّاب، ص۲۲۸)
آقای مصلحی از پدرش آیةالله اراکی و او نیز قاعدتاً از استادش حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل میکند: «مرحوم آخوند صاحب کفایه مدّتی در نجف اشرف همسایهٔ دیواربهدیوار مرحوم شیخ انصاری بوده است. و از مرحوم آخوند نقل شده است که: وقتی ما به پشتبام میرفتیم، فقط دیوار کوتاهی بین ما و شیخ فاصله بود. من خود مشاهده میکردم که بسیاری از اوقات، شیخ انصاری به نماز ایستاده و مرتب مشغول رکوع و سجود است. با تعجّب به خود میگفتم: شیخ با این همه عبادت کی و چگونه به تحقیقات میپردازد؟»
(روزنههایی از عالم غیب، ص٢٥٢؛ )
«با يك چشم [بلکه ربعِ یک چشم]، دو درس خارج فقه و اصول در شبانهروز مىگفت و تأليفات آنچنانى داشت و ظاهراً نوشتنىها را در روز مىنوشتند، چون در شب درست نمىديدند. اين در رابطه با علميّات، امّا نسبت به عمليّات، هر روز نماز جعفر طیّار، زيارت عاشورا [با صد لعن و صد سلام=درمحضربهجت، ج۱، ص٤٩-٥٠ و ۲٥٤] و جامعه[ی کبیره] را مىخواندند، و به نماز شب هم مقيّد بودند!»
«پيرمردى که در نجف لبنیّاتی داشت برایم نقل كرد: پيش از مرجعيّت شيخ، تاجرى كه از ايران به نجف اشرف آمده بود نزد من آمد و به من گفت: هرچه شيخ خواست به او بده، آخر سال حسابش با من. آخر سال آمد حساب كرد، ديدم در مدّت يك سال فقط ۲٥ بار و هر بار يك پول دوغ خريده است! تازه، شيخ انصارى با آن همه كرامات نزد قبر استادش در كربلا فرموده بود: اگر شما زاهد بوديد، پس ما چه هستيم؟ ما مستحقّ شعلهٔ نار مىباشيم!»
(در محضر بهجت، ج۲، نکتهٔ ۷۸٤ یا ۷۸۸)