عرض نیازی به ساحت پاک حجّت عصر!
ای شه از فیض وجودت همه داریم حیات
ورنه مانند حبابایم و نداریم ثبات
فیض تو گر نرسد جمله فنائیم و عدم
چه بسیط و چه مرکّب، چه جماد و چه نبات
گرچه خورشید گهی سیر کند زیر سحاب
لیک ← ادامه
ای شه از فیض وجودت همه داریم حیات
ورنه مانند حبابایم و نداریم ثبات
فیض تو گر نرسد جمله فنائیم و عدم
چه بسیط و چه مرکّب، چه جماد و چه نبات
گرچه خورشید گهی سیر کند زیر سحاب
لیک ← ادامه
خاتم الأنبياء صَلَّى اللهُ عليهِ و آلِه وَ سَلّمَ:
ما مَرَرْتُ بسماءٍ اِلّا و أهلُها یَشتاقُون إلی علیِّ بنِ أبیطالب ، و ما فیالجَنَةِ نبیٌّ إلّا و هو مشتاقٌ إلی علیِّ بن أبیطالب.
در شب معراج از هیچ آسمانی گذر ← ادامه
شخصی دعوی خدایی میکرد، او را پیش خلیفه بردند، او را گفت:
پارسال اینجا یکی دعوی پیغمبری میکرد، او را بکشتند.
گفت: نیک کردهاند که او را من نفرستاده بودم!
شبی پدری به پسرش گفت: بچه بلند شو سنگ یک من همسایهمان را بگیر که آرد بکشیم، بدهم مادرت نان بپزد. همینطور که حرف میزد گربهای داخل خانه شد.
پسر گفت: این گربه را من ده دفعه کشیدم، یک من ← ادامه
امام باقر علیه السلام فرمود:
هنگامی که حضرت نوح نزد پروردگار خود دست به دعا برداشت و قوم خود را نفرین کرد، شیطان به او گفت: تو بر گردن من حقی داری که می خواهم آن را جبران کنم! چرا ← ادامه
امام حسن علیه السلام مردی را دید و او را به خوردن غذا دعوت نمود، آن شخص عذر آورد و گفت مرا عفو کنید!
امام فرمود:
قُمْ فَلَيْسَ فِي الدَّعْوَةِ عَفْوٌ إِنْ كُنْتَ مُفْطِراً فَكُلْ وَ إِنْ كُنْتَ صَائِماً فَبَارِكْ.← ادامه
چاه کرکک روستایی است در مرز استان کرمان و استان بلوچستان که بنده در دهه ۷۰ دهه محرم برای برپایی مراسم سوگواری سید الشهدا علیه السلام به آنجا رفته بودم.
روستای کوچک که حد اکثر سی خانوار کپر نشین و ← ادامه
امیر المؤمنین علیه السلام:
لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ [فَكَأَنْ] كَأَنْ لَمْ يَكُن
هر چه(به آدمی ) روى آورد به زودى به او پشت کند، و آنچه پشت کرد گويا هرگز نبوده است!
نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: ۴۹۹← ادامه
تختهٔ اول که الف نقش بست
بر در محجوبه احمد نشست
حلقهٔ حی را کالف اقلیم داد
طوق ز دال و کمر از میم داد
لاجرم او یافت از آن میم و دال
دایرهٔ دولت و خط کمال
بود درین
زان یارِ دلنوازم، شُکری است با شکایت
گر نکتهدانِ عشقی، بشنو تو این حکایت
بیمزد بود و مِنَّت، هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را، مخدومِ بیعنایت
رندانِ تشنهلب را، آبی نمیدهد کس
گویی ولیشناسان، رفتند از این