تـوبه مصطفـی دیوونه!
تو تهران شخصی به نام «مصطفی دیوونه» بود، در زمان خودش تو چاقو کشی نمونه نداشت، جگر شیر داشت، می گفتند بابا این دیوونه است! رفته تو دل ۱۰۰نفر که می خواهند او را بزنند، این قدر شجاع بود ،← ادامه
همه یادداشت‌ها
اگر مَردی همین را قبول کن!
گویند: ساده دلی از بیابانی عبور می کرد وقت نماز شد بدنش تمیز نبود لباسهایش هم کثیف بود هرچه گشت آبی پیدا نکرد که خود را بشوید
با همان حال ایستاد و دو رکعت نماز خواند بعد رو به آسمان ← ادامه
افضل الاعمال شب قدر من!
دست دلم باز به دامان توست
منتظر جوشش احسان توست
گفت پیمبر به تو ای نور عین
جنت حق وقف محبان توست
غصه روزی نخورد هیچ کس
روزی ما دست گدایان توست
حاتم طایی شدن آسان بود
این کرم کوچکی ← ادامه
نم نم باران به می خواران خوش است!
لوطی صالح یکی از مطربهای بنام دربار بود و چون خانه اش در این گذر واقع بود بنام وی گذر لوطی صالح نامیده میشد.
این گذر از شمال به بازار بزرگ، از غرب به بازار عباس آباد، از شرق به ← ادامه
قابل توجه خطبا!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
يَا أَبَا ذَرٍّ، مَا مِنْ خَطِيبٍ إِلَّا عُرِضَتْ عَلَيْهِ خُطْبَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَا أَرَادَ بِهَا.
هیچ خطیب و گوینده ای نیست مگر آن که خطبه و گفتار او در روز قیامت بر ← ادامه
ملّا حبیب‌الل‍ه شریف کاشانی و نهم ربیع!
🔻 و مشهور بین عوامّ شیعه آن است که قتل عمر در روز نهم شهر ربیع الأوّل واقع شده. و این قول از جمعی از محدّثین شیعه نیز نقل شده. و در بلاد شیعه، این روز روزِ عیش و شادی ← ادامه
مشیت و قضای الهی!
امام صادق علیه‌السّلام:
مَا مِنْ قَبْضٍ وَ لَا بَسْطٍ إلّا وَللّهِ فِیهِ مَشِیَّةٌ وَ قَضاءٌ وَ ابْتِلاءٌ
هیچ قبض و بسط (تنگنا و گشایشی) نیست، مگر آن که مشیّت و قضا و امتحان الهی در آن نهفته است.
📚کافی ج۱ ← ادامه
با رضای تو بگردد راضی از من،حیّ منّان!
السّلام ای هشتمین مِهر ولایت
السّلام ای بَحر اَلطاف و عنایت
ای فروغ آفتابِ رحمتِ حق
ای مسیرَت بر همه راهِ هدایت
حُجّت الله،ای امام اِنس و هم جان
خوانَمَت با سوز و آه و چشم گریان
آمدم با کوله
← ادامه یکی مجلسی و دگر محضری!
مرحوم حاجی عابد زاده:
آن کس که برای خدا درس می خواند مجلسی شد و آن دیگری محضری شد!
ما سمعت ج1 ص 304
قابل توجه طلاب علوم دینی!:
یکی مجلسی و دگر محضری یکی درس خوان و دگر سرسری
خیلی خری!!
علامه جعفری در یکی از سخنرانی هایش از قول یکی از دوستانش تعریف می کند که در اوایل سال¬های دهه 50، این شخص خیّر پس از سال ها خدمات اجتماعی، از جمله ساختن مراکز درمانی، مدارس، مساجد، پل و … ← ادامه
دنیا به سان شاخ گاویست !
حدود سال 64 شمسی در منزل یکی از همسایگانمان در شهر مشهد مجلس روضه ای بود که در آن مجلس چند نفر از رفقا و بستگان حضور داشتند.
یکی از افراد جلسه رو به یکی از آقایان کرد و گفت: ← ادامه
