صبری عجیب در فوت صبیه!

حاج باقر آقا:

همشیره‌ای به نام زهرا داشتیم که حدود یک سال و نیم از بنده کوچکتر بود، 12 یا 14 سال داشت.

اواز نجف مریض بود، همان اوائل آمدن به قوچان بود حدود سال 1336 ش در بیمارستان امام رضا علیه السلام بستری شد و جراحی شد.

شب بعد از جراحی آقاجان به همراه والده کنار بیمار بودند.

والده نقل کرد که:دختربه شدت تشنه بود و تا صبح آب طلب می‌کرد. اما پزشکان تجویز نمی‌کردند.

پس از تحمل این شب سخت دختر ایشان به رحمت خدا رفت و فوت کرد.

پس از تجهیز و تدفین در قبرستان گلشور، بعضی از طلبه‌های قوچان خواستند مجلس ترحیمی بگیرند.

حاج آقا بیشتر از یک مجلس را اجازه ندادند.

طلبه‌ها در مدرس مدرسه باقریه مجلس ترحیمی گرفتند.

آنچه که در آن مجلس زبان‌زد همه شد،از جمله مرحوم دامغانی و…  صبوری ایشان بود. همه از صبر ایشان تعجب می‌کردند!

البته این صبر در عالم بچگی برایم قابل هضم نبود. خیال می‌کردم با این دختر جوانش مرده، اما ایشان هیچ اخمش نیست!

وقتی آقاجان به خانه برگشتند در اتاقی به استراحت پرداختند.

بی مقدمه در همان اتاق را باز کردم و وارد شدم، ایشان مثل همیشه به پشت دراز کشیده بود و ساعدشان را روی چشمانشان گذاشته بود.

دیدم اشکهایشان از دو طرف صورت جاری است.

به سرعت بیرون آمدم که ایشان متوجه نشود من وارد شده‌ام و گریه ایشان را دیده‌ام.

روزنه‌ای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا