اندر توصیف حضرتِ زینب کبری!

یکتا صدفِ بحر امامت و یگانه کوکب چرخ ولایت، دختر گرامی حیدر صفدر، گوهر دریای عصمت وطهارت، کوکب آسمان عفّت وخِدارت، درّ بحرِ نبوّت و ولایت، صدف دریای خلافت و وصایت، آسیه اسوت، هاجر رتبت، مریم طینت، ساره سیرت، خدیجه ← ادامه

زغمت شکسته مرا کمر!

« نوحهٔ زبان حال حضرتِ ابی عبدالله بر سرِ نعشِ علیّ اکبر در میدان

زجدائیت پسر ای پسر
شده خاکِ هردو جهان به سر
زغمت شکسته مرا کمر
نه مرا بصیرت و نه بصر

شده روز وشبم یکی
غمِ تو ← ادامه

اگر نبود على، حق کجا هویدا بود؟!

شهی که زیور دیهیم و گاه می‌باشد
غلام درگه او مهر و ماه می‌باشد

لطیف‌تر ز گل است و بدیع‌تر ز بهار
به پیش گونهٔ او گل گیاه می‌باشد

پناهگاه جهانی ز دوزخ است و جحیم
علی که رحمت عالم ← ادامه

شما را فراموش نمی کنیم!

وجود مقدّس ولیّ عصر أرواحنا لتراب مقدمه الفداء:
إنّا غَيرُ مُهمِلينَ لِمُراعاتِكُم و لا ناسينَ لِذِكرِكُم وَ لَولا ذلكَ لَنَزَلَ بِكُم أللَّأْواءُ وَ اصْطَلَمَكُم الأعداءُ.

ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و إهمال نکرده ایم و یاد شما را ← ادامه

بخشش خرما فروش جسور!

مختار تمّار از ابو مطر بصری روایت می کند که أميرالمؤمنين علیه السّلام در دوران حکومتش وقتی از بازار خرما فروشان گذر می کرد، کنیزی را دید که می‌گریَد. علت گریه او را جویا شد، معلوم شد می خواهد خرمايی ← ادامه

غلط گیری از فرهاد میرزا!

روزی حاج ملاصادق (حاج ملا محمدصادق قمی) به تهران رفت و در مجلس فرهاد میرزا شرکت کرد.
معروف است که فرهاد میرزا اعلام کرده بود که هرکس از گفتار و نوشتار من، خطا و اشتباه بگیرد، من به او یک ← ادامه

ای زجودت کوه ومعدن اندکی!

پیری آمد سویِ یثرب زرد روی
هر طرف آسیمه سر در جستجوی

سائلی گفتش که پیرا کار چیست
گفت: هیچم با لئیمان کار نیست

کیست آن کاندر کرم سرکرده است
گویِ سبقت از کریمان برده است

متّفق گفتند از صد ← ادامه

شدّت جهالت مردم در زمان ظهور!

امام صادق عليه‌السلام:

چون قائم ما قيام كند، با جهالت و نادانی شدیدتری از مردم عصر ظهورش، نسبت به آنچه رسول خدا صلّى‌الله‌عليه‌وآله با آن از سوى نادانان دوران جاهليّت روبرو شد، مواجه خواهد شد! عرض كردم: چگونه ممكن است؟ ادامه

خواست که گوید منم شغال محمّد(ص)

قصیدهٔ شیرین میرزا اشتهای اصفهانی در مدح پیامبر اسلام (ص)

هر که شود کاسه‌لیسِ آل محمّد
برخورَد از سفرهٔ نوال محمّد

نخلهٔ طوبی به حسرت است که گردد
دیرکی از خیمهٔ جلال محمّد

بیضهٔ اسلام را خدا ز ازل داد← ادامه

کسی که خوی او بود چه خوک و سگ درندگی!

چه نسبت است با هما بهائم و وحوش را
به بی‌خرد نکن قرین خدای عقل و هوش را
به دُردنوشِ خودفروش پیر مِی‌فروش را
اگر موحّدی بشو ز لوح دل نقوش را

که ملک دل نمی‌سزد مگر به رازدار من.← ادامه

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله
پیمایش به بالا