حکایات

امام جماعت به الاغ احتیاج دارد!

عالم کامل جناب حاج سید هاشم امام جماعت مسجد سردزدک چنین نقل می کنند که:

روزی پدرم در این مسجد می خواستند نماز جماعت بخوانند و من هم جزء جماعت بودم ،ناگاه مردی دهاتی وارد شد و از صفوف جماعت
ادامه

حکایتی عجیب در باب حسد!

در زمان خلافت موسی هادی برادی هارون الرشید خلیفه عباسی‌، مـرد‌ نـیکوکار‌ ثـروتمندی‌ در بغداد می زیست. در مسایگی او شخصی سکونت داشت که به ثروت و مال و مکنت‌ او حسد می ورزید. این مـرد حسود نمی توانست همسایه ← ادامه

داستان زنی که امام رضا را می دید!

صاحب منتخب التّواريخ، از مرحوم حاج ملاّ غلامحسين ازغدي، معروف به حاج آخوند نقل مي‌كند كه:

در فاميل ما، زني بود خيلي باايمان و متعهّد به وظايف ديني ولي فقير و تهيدست بود و در عين حال مناعت طبع هم

ادامه

داستان بسیار زیبای “مقبل کاشانی”!

مقبل کاشانی، شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا در ← ادامه

جریان مار و بچه اش!

«بچه‌ماری را از محلّی که بوده، جای دیگر برده بودند. مادر آن بچه‌مار آمد؛ وقتی بچه‌اش را ندید، مدّتی بود و رفت. رفتیم بچه‌اش را آوردیم در محلّی که بود گذاشتیم. مادرش آمد؛ وقتی بچه‌اش را دید، آمد دور ظرف‌های ← ادامه

جریان گربه آشپزخانه حرم امام رضا علیه السلام!

«چند روز قبل آقای رضایی را – صاحب چلوکبابی رضایی که از دوستان قدیم‌مان بود، و اوائلی که ازدواج کرده بودیم مستأجر ایشان بودیم – در صحن عتیق، نزدیک پنجرهٔ فولاد دیدم. حال‌اش را پرسیدم؛ گفت: از این بهتر نمی‌شود! ← ادامه

لطف امام زمان علیه السلام!

اولاً راجع به خودم در سن حدود شانزده سالگی که در خدمت والده مرحومه و اخوی ( آقای دکتر محمد حسن مرشد ) و چند نفر دیگر به زیارت عتبات مشرف شدیم پس از آن مدتی به قصد زیارت امامین ← ادامه

مضیقه زندگی در نجف و وضعیت بهتر در کربلا!

مرحوم شیخ زین العابدین پس از تحصیلات نسباتاً کافی در نجف بسیار در مضیقه زندگی بوده است متوسل به مولا امیر المؤمنین می‌شود در خواب می‌بیند که -علی الظاهر- حضرت در خواب به او می‌فرمایند در نجف زندگی به همین ← ادامه

مسلمانی و دوری از قرآن؟!

یکی از دوستان نقل می‌کرد که در یکی از کشورهای آفریقای ساحلی شخصی که حافظ قرآن کریم و عالم شریعت بود در یکی از مساجد مسئولیت امامت را پذیرفت و مردم محل از او استقبال بسیار زیادی کردند و هر ← ادامه

أذكره فى الخلوات يذكرني في الفلوات!

«عبداللّه بن مبارك گفت: سالى از سالها به حج خانه خدا مى شدم. در راه مرا قطع افتاد و از قافله باز ماندم. بر توكل شتر مى راندم، كودكى را ديدم مراهق از كناره بيابان برآمد تنها جامه مختصر پوشيده، ← ادامه

Clicky آیا می خواهید از آخرین مطالب با خبر شوید؟ ... خیر بله  
پیمایش به بالا