همه یادداشتها
هَلِه، نومید نباشی که تو را یار برانَد!
هَلِه، نومید نباشی که تو را یار برانَد
گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟
در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آنجا
ز پس صبر، تو را او به سرِ صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد ← ادامه
یک خَری را به عروسی خواندند!
یک خَری را به عروسی خواندند
خر بخندید و شد از قهقهه سست
گفت: من رقص ندانم بسزا
مُطرِبی نیز ندانم به درست
بهرِ حَمّالی، خوانَند مَرا
کآب نیکو کشَم و هیزم چُست!
خاقانی
ریشه این ضرب المثل!
روزی خری
عالِم درباری!
إذا رأيت العالم يلازم السلطان فاعلم أنه لص وإياك أن تخدع بما يقال: إنه يرد مظلمة أو يدفع عن مظلوم، فإن هذه خدعة إبليس اتخذها فجار العلماء سلّما.
هرگاه عالمی را مشاهده کردی که ملازم سلطان است پس بدان که ← ادامه
گنج خواهی؟ کُنج عزلت کن مقام!
هر که را توفیق حق آمد دلیل
عزلتی بگزید و رست از قال و قیل
عزت اندر عزلت آمد، ای فلان
تو چه خواهی ز اختلاط این و آن؟
پا مکش از دامن عزلت به در!
چند گردی چون گدایان
من از کسی که از خدا می ترسد نمی ترسم!
امام صادق علیه السلام:
زلیخا اجازه خواست که به خدمت حضرت یوسف برسد، غلامان گفتند که ما می ترسیم که تو را نزد یوسف ببریم .
گفت: من از کسی که از خدا می ترسد نمی ترسم!
پس وقتی به ← ادامه
پشتم شکست!
وقتی لقمان از سفری بر می گشت غلامش از او استقبال کرد، از حال خویشان خود بدین گونه از غلام سؤال کرد:
از پدرم چه خبر داری؟
گفت: از دنیا رفت.
فرمود: خدا را شکر که مالک کار خود شدم،← ادامه
جعل حدیث توسط سمره به دستور معاویه!
سمرة بن جندب کسی است که معاویه صد هزار درهم به او داد و گفت آیه ی «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» (که همه میگفتند در شان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نازل شده است) ← ادامه
حکایتی عجیب در باب حسد!
در زمان خلافت موسی هادی برادی هارون الرشید خلیفه عباسی، مـرد نـیکوکار ثـروتمندی در بغداد می زیست. در مسایگی او شخصی سکونت داشت که به ثروت و مال و مکنت او حسد می ورزید. این مـرد حسود نمی توانست همسایه ← ادامه
زهی چشم و زهی علم و زهی کار!
ز مشرق تا به مغرب گر امامست
امیرالمؤمنین حیدر تمامست
گرفته این جهان زخم سنانش
گذشته زان جهان وصف سه نانش
چو در سر عطا اخلاص او راست
سه نان را هفده آیة خاص او راست
سه قرصش چون دو ← ادامه
شاه ولايتْ پناه، به امر حق شد امير!
باده بده ساقيا! ولى ز خمِّ غدير
چنگ بزن مطربا! ولى به ياد امير
تو نيز اى چرخ پير! بيا ز بالا به زير
دادِ مسرّت بده، ساغر عشرت بگير
بلبل نطقم چنان قافيهْ پرداز شد
كه زُهره در آسمان ← ادامه
داستان زنی که امام رضا را می دید!
صاحب منتخب التّواريخ، از مرحوم حاج ملاّ غلامحسين ازغدي، معروف به حاج آخوند نقل ميكند كه:
در فاميل ما، زني بود خيلي باايمان و متعهّد به وظايف ديني ولي فقير و تهيدست بود و در عين حال مناعت طبع هم